Monday, December 08, 2003

مردی که می خواهد پدر باشد

1382/09/17
" بنده مهدی کروبی هستم. فرزند احمد کروبی هستم. سابقه احمد کروبی را همه می دانند و من هم عضو کوچک این انقلاب هستم. یک زن دارم. زن ما را همه می شناسند. چهار تا پسر دارم که دو تا از بچه هایم دوران انقلاب به جبهه می رفتند. زن من هم در مجلس و در مسئولیتهای دیگر بوده. تنها زنی است که امام از ایشان تقدیر و تشکر کرده."
حجت الاسلام مهدی کروبی؛ مردیکه از هیچ کس نمی ترسد. هر بار مسائل گذشته اش رو میشود، کلمه " چیز" را که سابقه ای طولانی در سخنان روحانیون دارد را بکار گرفته و به صراحت اعلام می کند که " از هیچ چیز نمی ترسد". اول، اسمی از پدر می برد و از تنها زن عقدیش می گوید و فرزندان ثبتی و افتخاراتشان را به رخ می کشد و اگر" ماجرای سکه" عروسی فرزندش مطرح شود، داستان شناسنامه ساختگی را که آیت الله خمینی برای او مهیا کرده بود ( تا در زندان شاه بالاجبار به خدمت سربازی نرود) را بازگو می کند و فریاد می زند که " من اصلا دختر نداشته ام. زن من همیشه غصه دار است که چرا دختر نداریم."
کروبی همانند پدرش علاقه فروانی به حفظ رابطه با تمامی جریانهای سیاسی دارد. او همواره به تبعیت از رفتارمذهبی و سنتی پدر- شیخ احمد کروبی- از این حربه استفاده کرده و خود را به یکی از چهره های مطرح و مورد اعتماد نظام مبدل ساخته است. پیش از انقلاب، شیخ احمد کروبی - روحانی ناراضی شهر الیگودرز در دوره شاه - در حالی که بعد از فوت آیت الله بروجردی به صف حامیان آیت الله خمینی پیوسته بود، به حمایت از مجاهدین خلق پرداخت. او زمانی که در بند ساواک گرفتار و از او پرسیده شد: " آیا اعمال و رفتار مجاهدین خلق را مورد تائید قرار می دهید؟"، جواب داد: " بسم الله الرحمن الرحیم، انالله و انا الیه راجعون، افکار و اعمالشان مورد تائید بنده است، ... ، احمد کروبی." این در حالی بود که گروههایی چون جمعیت موتلفه اسلامی بر اساس فتوای چند روحانی برجسته که در زندان به سر می بردند، سفره و کاسه خود را از مارکسیستها و مجاهدین خلق جدا کرده و آنان را کافر و نجس می نامیدند. اما مهدی کروبی که انقلاب را به ثمر رسیده دید، برفور خود را به صف موتلفه نزدیک کرد و همراه مرتضی نبوی که از سازمان مجاهدین خلق بریده و جدا شده بود، با سید احمد خمینی ارتباط برقرار کرده و خود را نیز نیروی پیرو خط امام معرفی کرد. اما بعدها، هم با جمعیت موتلفه اسلامی رابطه دوستانه داشت و هم از گروههای منشعب از مجاهدین خلق حمایت می کرد.
دهه اول انقلاب- دهه 60- سال ثبات موقعیت سیاسی کروبی بود. او و برادرش - شیخ حسن- در سال 58 با اشغال یک خانه در شمال تهران، کمیته مستضعفان را تشکیل دادند و به کمک عوامل خودسر که خود را وابسته به نیروهای داوطلب انقلاب می دانستند، اموال و خانه های ثروتمندان را شناسایی کرده و غصب می کردند. کروبی همزمان با انتخابات دوره اول مجلس و راه یابی از شهرستان الیگودرز به مجلس، رئیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی شد و کمیته امداد خمینی را به حبیب الله عسگراولادی سپرد. او در اواسط دهه 60 بود که با خروج هاشمی رفسنجانی از مجلس و کسب مقام ریاست جمهوری، ریاست مجلس را به دست گرفت. اگر چه مجلس سوم در اختیار جناح جدا شده از موتلفه و نزدیک به سید احمد خمینی به نام چپ سنتی بود ولیکن در آستانه تشکیل، روحانیون برجسته آن من جمله: کروبی، محتشمی و موسوی خوئینی ها، از جامعه روحانیت جدا شده و مجمع روحانیون مبارز را تشکیل دادند.
مهدی کروبی که اساسا در تمام دوران فعالیت سیاسیش ثابت کرده است که درک درستی از جامعه نداشته و ندارد ودلیل ناکامی و عدم مقبولیت خویش را نمی فهمد، از مجلس سوم به تلخی یاد می کند: "... حالا این شانس ماست در مجلس سوم رئیس شدیم. چه دنیای مصیبتی بود. بعد دو دوره برادر عزیزمان آقای ناطق نوری رئیس بود و الحمدالله اوضاع آرام بود؛ دوباره ما اینجا گرفتار شدیم. 9 سال آقای هاشمی رئیس بود چقدر آرام بود. اصلا مثل اینکه خدا برای ما مقدر کرده در مجلس سوم بلوایی داشتیم. سر کوچه و خیابان ما را فحش می دادند."( بهمن 1380) رفتار سیاسی کروبی از همان ابتدای پیروزی انقلاب نمایان بود و همواره سیاست " یکی به نعل و یکی به میخ زدن" را دنبال می کرد. در یکی از سخنرانی های قبل از خطبه نماز جمعه ( مهر ماه 1361) به نهضت آزادی حمله می کرد و در سخنانی دیگر- به فاصله دو ماه (اسفند 1361)- به آیت الله آذری قمی از سرکردگان جامعه مدرسین حوزه علمیه قم انتقاد می کرد.
نیمه اول دهه 70، دوره سکوت سیاسی و خروج اجباری کروبی از حاکمیت بود. "... در رابطه با اینکه من جزو رادیکال ها باشم این طور نیست. من خطی را که امام ترسیم کرده، آن را تبعیت می کنم. اگر رادیکال می دانند، رادیکال هستم اگر میانه رو می دانند، میانه رو هستم. من این تعاریف را درست نمی دانم ما همه در کنار هم هستیم"(آذر ماه 1370) دوگانگی کروبی در موضعگیری های سیاسی و رفتارهایش؛ همچنین رسوایی های مالی و خانوادگی که اواخر دهه شصت گرفتارش شد، موجب شکست او در انتخابات دوره چهارم مجلس شد و به ناچار پنج سالی را دور از دید عمومی سپری کرد تا از فشار افکار عمومی کاسته و به اصطلاح خود از حافظه سیاسی ضعیفشان سود برد و چهره ای تازه به خویش بخشد. کروبی در این ترفند نیز موفق نبود و بعد از سه سال به چهره گذشته بازگشت و با جناح راست بیعت دوباره کرد. او در سال 76 با فعالیت مجدد مجمع روحانیون و پشتیبانی از محمد خاتمی- کاندید ریاست جمهوری- چهره اصلاح طلب به خود گرفت و بعد با پشتیبانی مجمع روحانیون و عنصر برجسته آن - محتشمی پور- توانست به عنوان نماینده بیست وششم تهران به مجلس ششم راه یافته و با حمایت محمد خاتمی، ریاست مجلس را به دشواری کسب کند اما بعد از گذشت یک سال از ریاست مجلس ششم هنگامی که لایحه اصلاح قانون مطبوعات در صحن مجلس مطرح شد، وی راه گذشته را از سر گرفت و چهره واقعی خود را نشان داد و با صراحت از ولایت فقیه پشتیبانی کرد و لایحه فوق را از دستور کار مجلس خارج ساخت.
اما این تازه آغاز ماجرا بود؛ او بخوبی می دانست که دار و دسته آیت الله یزدی و جناح راست و همچنین بازاریان و جمعیت موتلفه اساسا با کلمه " اصلاح" غریبه اند و هر نوع حرکت اصلاحی و به اصطلاح جناح چپ، " اصلاح طلبی" را تاب نمی آورند و همان استراتژی و بحث برخورد با نمایندگان مجلس و حتی انحلال آنرا که در دوره سوم توسط آیت الله خزعلی مطرح شد را تکرار می کنند؛ چه بسا این بار تشدید کرده و تعدادی را روانه زندان کنند. و خب پروژه را فعل کرده، پرونده ای برای حسین لقمانیان - نماینده مجلس- تشکیل دادند و او را محکوم به زندان کرده و حکم را اجرا کردند. کروبی که این بار پروژه " برخورد" را بسیار جدی تر از دوره سوم مجلس دید، در یک اقدام نمادین و تبلیغاتی نطقی را علیه جناح راست و قوه قضاییه ایراد کرده و به عنوان معترض صحن مجلس را به حالت فهر ترک کرد. حرکت کروبی طوری طرح ریزی شده بود که به فاصله چند ساعت پس از آن، حسین لقمانیان به دستور آیت الله خامنه ای آزاد شد.
کروبی در حالی که مسرور از حرکتی سمبولیک و در فکر مقبولیتی که از جناح چپ پارلمان دریافت کرده بود، ناگهان به پرونده شهرام چزایری مرتبط شد. پرونده ای که به قول بهزاد نبوی پروژه " برلین2" نام گرفته بود. شهرام جزایری با اعترافی که در دادگاهی علنی داشت؛ چندین نماینده مجلس از جمله مهدی کروبی را متهم به دریافت 300 میلیون تومان کمک بلاعوض کرد و خواب خوش را از کروبی گرفت و کاخ کاغذی را که او دور خویش ساخته بود ویران ساخت. کروبی مثل گذشته مجبور شد مجددا، خود و خانواده خویش را کامل معرفی کند و این بار برخلاف گذشته تقابل کرده و ناگفته هایی را مضاف کند:
" ... مبادا آنهایی که آقای جزایری را در اختیار دارند یک وقت او را به حمام ببرند و داروی نظافتی را که به سعید امامی دادند، به او بدهند."
" ... دو حرکت را علیه مجلس کردند... معلمین را به اینجا آوردند و شروع به فحاشی کردند. هرچه ما گفتیم که نماینده تان را بفرستید گفتند چرا شما برای لقمانیان آن کار را کردید و چرا حالا این کار را نمی کنید؟"
سخنان تند و به واقع گروگیری کروبی سبب شد تا جناح راست فتیله خود را نسبت به پرونده ای که علیه نمایندگان مجلس مفتوح کرده بود، مسکوت گذارد. او به خوبی می دانست که تلاش برای بازگشت حیثیت از دست رفته، بیهوده است و این بار ممکن است پروژه دستگیری نمایندگان مجلس یقه اش را گرفته و او را در بازی تسویه حساب سیاسی گرفتار کند. پس آنچنان گفت تا حریف به ناچار کوتاه آید.
حجت الاسلام کروبی علاقه وافری به بازی سه نفره شطرنج دارد. او همواره مایل است با دو حریف مشورت کند و بعد از آگاهی از استراتژی دو طرف، کد خدامنشانه و به روش " پدرخوانده" مهره ها را حرکت دهد. حرکت مستقل حریفان را قبول ندارد و استقلال فکریشان را تحمل نمی کند. هر دو مهره سیاه و سپید را از آن خود می داند و علاقه دارد بازی را تا ابد به سود خود نگاه دارد؛" ... به اعضای محترم جامعه مدرسین اطمینان می دهم که نمایندگان عزیز این پیروان راستین خط ولایت فقیه به کوری چشم دشمنان انقلاب و اسلام مانند کوهی استوار در برابر لیبرال ها، سرمایه دارها، تحجرگراها و حجتیه ای ها ایستاده اند."
کروبی می داند در زمین پارلمان چطور بازی کرده و مهره ها را جابجا کند. یک روز به کیهان توضیح می دهد و در قبالش جبهه مشارکت و حزب محمدرضا خاتمی را " تولد یک شبه" معرفی کرده و به اعضای آن فحاشی می کند. روزی امامی راد و قربانی را سرجایشان می نشاند و در جبرانش آنچنان به نطق پیش از دستور احمد شیرزاد اعتراض و حمله کرده و او را عامل اسرائیل می خواند که جناح راست را به تحسین و تقدیر از خود وا می دارد بطوری که عسگراولادی با ذوق زدگی جواب کروبی به شیرزاد را مکفی می داند؛
" آيا راديوهاي بيگانه تندتر از آن‌ چه وي گفت ‌توانستند عليه نظام بگويند. آيا شما به برخي رفتارها و موارد اعتراض داريد يا به كل نظام؟ من بر خلاف آيين‌نامه اين را مطرح مي‌كنم چون مساله ريشه‌اي است و‌٥/٣ سال است كه اين كار را نكرده‌ام؛ من اين را از سخنان شما فهميدم كه كل نظام به مردم دروغ گفته و آمريكا و اسرائيل راست مي‌گويند. آيا شما كل نظام را زير سئوال برديد؟ تنها به عنوان يك انقلابي ‌١٣٥٧، اعلام مي‌كنم برخي از آن‌چه در اين سرزمين اتفاق مي‌افتد، هيچ نسبتي با آن‌ چه امام راحل مي‌گفتند و ما براي آن انقلاب كرديم، ندارد. برخي با عملكرد خود براي استكبار خوراك تهيه مي‌كنند. همه ما در برابر اتفاقاتي كه افتاده مسئوليم. طوري انتقاد نكنيد كه كل نظام زير سئوال برود، با برخي سخنان مي‌ترسم كه فردا بگويند كه چرا انقلاب شده است؟ " اما آخرین انتقاد کروبی از شیرزاد بسیار قابل تامل است؛ " برخي كه زماني كارهايي كرده‌اند و حال مدعي شده‌اند؛ برويم پرونده‌ها را بازخواني كنيم. آقاي دكتر شيرزاد با تمام اراداتي به ايشان دارم، در چه نهادهايي بوده‌اند؟ " این سئوال هیچ گاه، نه از کروبی پرسیده شده است و نه خود جرات آن داشته تا در دل بازگو کند. کروبی کلمه " اشتباه " را نمی شناسد و به مانند بازی شطرنجش، فکر و حرکت را در خود مقدس و صحیح می داند و در جهت خط کشی های امام راحل.
یکی به راست و دیگری به چپ زدن، سابقه ای چند دهه در فعالیتهای سیاسی کروبی دارد. اما ضربات خاموشی که او در مجلس ششم بر پیکر اصلاح طلبان وارد ساخت - درحالیکه به چشم افکارعمومی آمد و نزد سیاسیون اصلاح طلب ناچیز شمرده شد- آنقدر مهلک و پرهزینه بود که بن بستی جدی را در راه اصلاحات مجلس بوجود آورد. مسکوت گذاشتن لایحه اصلاح قانون مطبوعات، عدم پیگیری جدی و برخورد قاطع با مخالفین لوایح دوگانه دولت، مقاومت در قرائت گزارشات تحقیق و تفحص کمیسیون های مجلس و عدم رسیدگی به شکایات روشنفکران و روزنامه نگاران در بند و سرانجام حمله به نمایندگان، اساتید و روشنفکران وابسته به جناح اصلاح طلب که از جمله موضعگیری تاریخی سال گذشته اش در نطق پیش از دستورمجلس علیه هاشم آقاجری، از این دست می باشد. کروبی خواسته، آنچنان به روشنفکران و اصلاح طلبان حمله می کند که بعضا باب حمله و دستگیری روشنفکران و نویسندگان را نزد جناح راست و قوه قضاییه باز می کند. نطق شدید اللحن پیش از دستور کروبي علیه هاشم آقاجری در تابستان81، آنچنان فضا را به سود جناح راست چرخاند که به فاصله چند روز بعد از آن، هاشم آقاجری به دادگاه احضار شد و روزنامه های جناح مخالف نیز به استناد سخنان کروبی در به خطرافتادن حکومت اسلامی، پیشاپیش حکم اعدام آقاجری را صادر کردند؛ " بعضی از آقایان حرف هایی می زنند که کل روحانیون و مراجع را زیر سئوال میبرند! همه را میمون میخوانند و به مراجع توهین می کنند ... آقای عزیز، این را بدان؛ چهل سال پیش که تو به دنیا نیامده بودی من در حوزه بودم." کروبی سپس در نطق پایانی، با دستپاچگی خطاب به نمایندگان مجلس چنین گفت: " من از هیچ کس نمی ترسم. من از هیچ چیز نمی ترسم. من فقط از سه "چیز" می ترسم؛ یک، خدا- دو، پیغمبر و سه، امام راحل. والسلام"
بعد از آن سخنان آتشین، مهره های سیاه به طرز هولناکی بهانه به دست گرفته و تحریک شده بودند. عوامل خودسر به پشتیبانی روزنامه های جناح راست و جمعیت موتلفه، تجمع های گوناگون برپا کرده و خواستار اعدام آقاجری و توقف فعالیت چندین حزب از جمله سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و مشارکت شدند. کروبی که خود می دانست با اصلاح طلبان چه کرده است و جناح مخالف را تا چه حد طلبکار، سعی در کنترل اوضاع و تعادل بازی کرد و در سخنرانی های بعدی تلاش کرد تا از حملات جناح راست بکاهد و در یکی از نطق های پیش از دستور مجلس، حکم اعدام آقاجری را که قوه قضاییه صادر کرده بود، ننگین دانست. کروبی بارها با صراحت اعلام کرده است که از هیچ کس نمی ترسد و تنها از سه چیز می ترسد. ولیکن مرور سوابق و گذشته کروبی، نشان می دهد که او همواره از یک چیز واهمه داشته و از قرار گرفتن در برابر آن، طفره می رود؛ و آن " رویاروی آینه تاریخ ایستادن" است.
اکنون کروبی ریاست جمهوری دوره بعد را هدف گرفته است و خوب می داند که در نظام اسلامی، کسی که توان آن داشته باشد یک شبه طلا را مس کند، یک دهه مجاهد و انقلابی شود و دهه بعد چپ سنتی و رهرو امام؛ مطمئنا فردا نیز می تواند راستگرا باشد و ریش هایش را بیش از پیش سفید کرده و حافظی مطمئن برای نظام و کاندیدی اصلح برای ریاست جمهوری شود.
باشد تا آیندگان قضاوت کنند که کروبی که بود؟ چه کرد؟ و مجلس ششم را به کجا کشاند؟ و مطمئنا تاریخ " خود پدر خوانده ها" را آنچه که بودند، به تصویر خواهد کشید؛ به همان صوری که فرخی یزدی، تبهکاران مجلسی زمان خویش را به غزل کشید:
باز گویم این سخن را گرچه گفتم بارها
می نهند این خائنین بر دوش ملت بارها
پرده های تار و رنگارنگی آید در نظر
لیک مخفی در پس آن پرده ها اسرارها
مارهای مجلسی دارای زهری مهلک اند
الحذر باری از آن مجلس که دارد مارها
دفع این کفتارها گفتار نتواند نمود
از ره کردار باید دفع این کفتارها
فرخی این خیل خواب آلود، مست غفلت اند
این سخن را بباید گفت با بیدارها