Friday, February 25, 2005

عدالت براي آرش سيگارچي

Wednesday, February 23, 2005

تا دير نشده، كاري كنيم

1383/12/5
چهارده سال حبس براي آرش سيگارچي نشان از يك عزم جدي براي انتقام رسوايي پرونده وبلاگ نويسان مي دهد. يك مصاحبه راديويي نمي تواند چنين حكم سنگيني داشته باشد. آن سكوتي را كه چندي پيش يادآوري كردم و ترسنده دانستم اش، دارد روي واقعي خود را نشان مي دهد.

پنج ماه پيش صداها براي دستگيري چند وبلاگ نويس به همراه دست اندركاران سايت هاي اينترنتي بلند شد و تا آنجا پيش رفت كه انجمن صنفي روزنامه نگاران تهديد به برگزاري تحصني در سالن كاخ دادگستري كرد كه به دنبالش قوه قضائيه مجبور به عقب نشيني شد و به نوبت بازداشت شدگان را آزاد كرد.

اما خشم دادگستري از سوي ديگري به اوج رسيد؛ آنجا كه مزروعي نامه هاي تندي عليه دادستان و نيروي انتظامي نگاشت و فاش ساخت كه دستگير شدگان اینترنتی، زير شكنجه هاي ماموران اماكن نيروي انتظامي با نظارت دادستان تهران، اقرار به گناهان ناكرده كرده اند و عده ای از آنان مجبور شدند جلوي دوربين صدا و سيما اعترافات دروغين كنند.

از طرفي ديگر هم هيئت پيگير گماشته رئيس جمهور با وبلاگ نويسان بازداشت شده نشستي گذاشت و از صحت و سقم ادعا هاي مطرح شده، از زبان خود آنان با خبر شد و محمد علي ابطحي كه يكي از ماموران پيگير پرونده بود، در وبلاگ خود، گفته هاي وبلاگ نويسان شكنجه شده را به صورت تقريبا بسته منتشر كرد.

خشم و كينه اي كه دادستانی تهران از ادعاهاي وبلاگ نويسان شكنجه شده به دل گرفت، در زمان خود جای انتقام گيري نداشت و موجي كه گروه هاي داخلي و خارجي مدافع حقوق بشر به راه انداخته بودند، مانع از بروز هرگونه عكس العمل آنان شد. اما سكوت نيروي انتظامي و قوه قضائيه در آن زمان، نشان از يك آرامش قبل از توفان ديگر مي داد كه بازداشت مجدد مجتبي سميع نژاد و صدور حكم چهارده سال زندان برای آرش سيگارچي، شروع همين توفان است.

البته از نظر نباید دور داشت که دورخيز دادستاني تهران براي جبران رسوايي و انتقام گيري، با سكوت مدافعان داخلي حقوق بشر نسبت به دستگيري آرش سيگارچي و مجتبي سميع نژاد جدي تر شده و به آنان در برخورد هاي بعدي، درس هاي آموزنده اي داده كه بهترين قربانيان را در روزنامه نگاران غير وابسته و وبلاگ نويسان جستجو كنند.

مطمئنا در روزهاي آينده، براي مرتضوي به دليل چگونگي عكس العمل آتي اش نسبت به وبلاگ نويسان، روزهاي حساسي خواهد بود و البته نزد ما دو چندان حساس و سنگين كه اگر از براي حكم چهارده سال زندان آرش سيگارچي و صدور قرار وثيقه سنگين مجتبي سميع نژاد و ادامه بازداشت اش، اعتراض هماهنگ و گسترده اي نظير آنچه كه براي اميد معماريان و فرشته قاضي و حنيف مزروعي از طرف مدافعان داخلي حقوق بشر ايجاد شد، نكنيم و نسبت به اين دو بي تفاوتي مان ادامه يابد، دو جوان را به عنوان آزمايش خوبي همانند موش هاي آزمايشگاهي به دستان مرتضوي ها داده ايم كه در بگير و ببندهاي بعدي، به دنبال امثال آرش باشند كه مي دانند وابستگي حزبي و يا عقيدتي و رفاقتي به هيچ انجمن و يا حزب دردسرسازي ندارند.

در واقع دادگستري به دنبال لوث كردن ماجراي دستگيري وبلاگ نويسان است و قصد دارد افكار عمومي را همانند توقیف غیر قانونی روزنامه ها، به بازداشت وبلاگ نویسان عادت دهد كه به نظر مي رسد در ابتدا هم انجمن هاي حقوق بشري را هدف قرار داده است؛ زیرا به این مهم پی برده است که تنها روزنه باقی مانده براي بیان آزاد و بی دغدغه سخن در ایران، وبلاگ نویسی ست و وبلاگ ها به خوبی می توانند جای مطبوعات را از نظر اطلاع رسانی درست و صریح پر کنند.

به همين خاطر لازم است كه كانون هاي مدافع حقوق بشر واكنش جدي و تندي نسبت به پروژه بي سر و صداي جديد قوه قضائيه از خود نشان دهند كه موكول كردن به ماه هاي آينده و نشستن و به دستان و لبان يكديگر نگاه كردن، كار را از كارستان مي گذراند.

Monday, February 21, 2005

نكته روز (نيمه دوم بهمن ماه 83)

29بهمن:
خبرگزاری های معتبر جهان به نقل از یک مجله آمریکایی، مصاحبه ای را با بیل کلینتون رئیس جمهور سابق آمریکا منتشر کرده اند. کلینتون در مصاحبه، با سه پرسش اساسی روبرو شده است. وی ابتدا درباره کودتای 28 مرداد در ایران، با صراحت کامل نقش دولت آمریکا در کودتا را تاکید و سرنگونی دولت مصدق را متوجه آمریکا کرده که بر اساس دموکراسی پارلمانی توسط مردم ایران برگزیده شده بود. او در ادامه آورده که آمریکا ایران را از دموکراسی پارلمانی در دهه 1950 محروم ساخت./ کلینتون به نقش امریکا در کودتای 28 مرداد به درستی اشاره کرده و حتی برای دومین بار از مردم ایران عذرخواهی هم کرده است؛ اما وقتی به وضعیت کنونی ایران رسیده، در شگفتی تمام از برگزاری شش انتخابات گذشته [از سال 76 تا به حال] بدون آنکه به ناعادلانه و غیردموکراتیک بودن حداقل نیمی از آن [مثل انتخابات مجلس هفتم] اشاره کند، به نیکی یاد کرده و برندگان همه انتخابات انجام شده را صاحب دوسوم یا هفتاد درصد آراء مردمی می داند./ رئیس جمهور سابق آمریکا بعد از یک پاسخ اعتراف گونه و یک جواب سیاسی مغرضانه، در جواب سئوال اساسی دیگری درباره گزینه نظامی علیه ایران، زیرکی به خرج داده و گفته است که پرزيدنت بوش با حفظ گزينه اقدام نظامي در مقابل ايران - بدون آنكه بر آن اصرار ورزد- روش درستي اتخاذ كرده است. اما در ادامه اضافه کرده که البته با آنچه ترجيح راه حل نظامي بر راه حل ديپلماتيك به نظر مي‌رسد موافق نيست؛ چرا که کشورهای اروپایی دارای منافع عظیم اقتصادی در ایران هستند و از گزینه حمله نظامی علیه ایران به حتم حمایت نخواهند کرد. کلینتون این موضوع را غیر مستقیم و با تبحر بسیار عنوان کرده و در آخر گفته است که بریتانیا و آلمان و فرانسه و دیگر دوستان آمریکا قطعا راهی برای معامله با ایران پیدا خواهند کرد.

27بهمن:
در کمتر از بیست و چهار ساعت از وقوع آتش سوزی در مسجد ارگ تهران که منجر به کشته شدن حدود شصت نفر و مجروح شدن بیش از سیصد تن شد، هیئت مخصوص عزاداری برای ایام محرم در این مسجد بازسازی شد و امشب نیز مراسم سوگواری در آن برگزار گردید. شنیدن این خبر و بازسازی مکانی تاریخی و کهن، جای خوشحالی دارد اما نکته ای که قابل توجه به نظر می رسد برخورد دوگانه و تبعیض آمیز نسبت به اماکن عمومی ست. مکانی همانند مسجد ارگ که مکانی مذهبی می باشد، چون آتش در آن افتد، در کمتر از بیست و چهار ساعت بازسازی می شود؛ اما وقتی مکان در آتش افتاده فرهنگی-هنری باشد [همانند سینما آزادی که سالهاست از سوختن اش در آتش می گذرد و هم اکنون تبدیل به چاله ای عظیم شده] از یادها می رود. انگار نه که روزی این مکان فرهنگی هم محل تجمع اهل دانش و هنر و فرهنگ بوده و کوششی که آنان همواره برای ارتقای فرهنگ در جامعه داشته و دارند، کمتر از عبادت نیست.

25بهمن:
نمايندگان آيت الله الفياض و آيت الله سيستاني طي بيانيه اي اعلام كرده اند كه مرجعيت و مردم عراق خواهان تدوين قانون اساسي منطبق با دين اسلام هستند و از مجلس ملي عراق مي خواهند كه اسلام را منبع قانونگذاري در قانون اساسي اين كشور قرار دهد و تاكيد كرده اند كه هر قانوني كه مخالف با اسلام باشد، قابل قبول نخواهد بود./ در هفته هاي آتي شرايط عراق قطعا وارد فاز جديدي مي شود كه نقش دولت و مراجع شيعه ايران را در مسئله عراق به خوبي محك خواهد زد كه آيا همان طور كه انتظار دارند، مي توانند الگو و مدل حكومت اسلامي ايران را به عراق صادر كنند و يا خير، خود الگويي شده اند براي پرهيز سایر کشورها از پیدایش جمهوري اسلامي دیگر.

23بهمن:
يكي از مسائلي كه در عراق مبهم مانده و دولت آمريكا لازم است به صورت شفاف آن را روشن كند، مسئله مقتدي صدر و سرنوشت گروه حامي اش مي باشد. علي السميسم -سخنگوي مقتدي صدر- اعلام كرده است كه در مذاكره با دولت عراق، بازگشت مجدد صدر به مسجد كوفه براي ايراد خطبه‌هاي نماز جمعه بررسي شد كه نتايج خوبي به همراه داشت. وي سپس اضافه كرده كه مذاكراتي هم براي بسته شدن پرونده قتل عبدالمجيد خويي انجام شده است. سخنگوي مقتدي صدر در ادامه گفته كه جناح صدر از طرح آشتي ملي اياد علاوي با برخي گروه هاي سياسي استقبال و از مرجعيت ديني عراق در اعلام اين مساله كه اسلام به عنوان منبع قانون‌گذاري باشد، حمايت مي‌كند. /با اينكه سخنگوي مقتدي اعتراف مي كند كه تشكيل يك دولت اسلامي مشابه با دولت اسلامي ايران با توجه به ساختار ملت عراق، دشوار است، اما صدر اين روزها مشابه نقشي را كه هاشمي رفسنجاني در اوايل انقلاب اسلامي داشت، مي خواهد ايفا كند و در اين مهم هم آزاد گذاشته شده است كه اين نشان مي دهد كه منشاء گسترش ساختار اسلامي در كشورهاي منطقه در جايي نهفته است كه سياستي واحد را در طول چهار دهه، براي مراجع ديني تصميم سازي مي كند./ حال بايد پيدا كرد پرتقال فروش را.

22بهمن:
تا آنجا كه از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران مي دانم، خبرهايش را بسيار حساب شده تنظيم مي كند و گروهي مجرب و قوي از نظر سياسي كه در كار خبري هم بسيار تبحر دارند، خبرها را آماده پخش مي كنند. اما در بخش خبري ساعت 14 شبكه اول سيما، گافي، بسيار عيان و جالب توجه بود كه اگر بيان نمي شد مطمئنا حساسيت نسبت به آن كمتر مي شد؛ گوينده خبر، بعد از حرارت بسيار و در پايان قرائت اخبار مربوط به تظاهرات، عنوان كرد كه متاسفانه به علت نامساعد بودن هوا، هلي كوپتر صدا و سيما نتوانست پرواز كند و راه پيمايي مردم غيور را از ارتفاع بالا فيلم برداري كند. در صورتي كه هواي امروز تهران آنقدر نامساعد نبود كه هلي كوپتر امكان پرواز نداشته باشد، آن هم براي ارتفاع صد الي دويست متري از سطح زمين.

21بهمن:
وقتی در تاکسی و در محفلی کوچک می شنوم که همه به اتفاق هم دعا می کنند که یک روز بیشتر برف ببارد تا راه پیمایی برای "بهار آزادی" دشوار شود، با خود می گویم به راستی که « در بهار آزادی، جای آزادی خالی ست.» وگرنه که نباید باشد این همه نفرین در بیست و هفتمین بهار آزادی.

20بهمن:
روزنامه «اقبال» از روز شنبه منتشر شد. روزنامه ای وابسته به حزب مشارکت در هشت صفحه. در کل روزنامه خوبی ست؛ اما مثل روزنامه های قبلی مشارکت، همچنان فقر گرافیکی دارد و صفحه آرایی کلیشه ای و ضعیف. همین ضعف، کمی از ارزش روزنامه کم کرده است. مسئولیت صفحه آخر روزنامه به نظر می رسد بر عهده علی پیرحسین لو باشد که انصافا خواندنی ترین صفحه روزنامه اقبال است. وی در ستونی ویژه، به وضعیت وبلاگ ها و مطالب منتشره آنها می پردازد./ برای علی عزیز آرزوی موفقیت دارم.

19بهمن:
سه روز است که یک ریز برف می بارد و تهران را سفید پوش کرده است. همیشه از بارش برف لذت می برم و حال و هوایم عوض می شود. اما امروز نمی دانم چرا دلتنگ آرش شده ام. آرش سیگارچی که مظلومانه گوشه سلول افتاده و از زمستان، تنها سرمایش را نصیب می برد. امیدوارم انجمن های مدافع حقوق بشر هر چه سریع تر از خواب زمستانی به درآیند و به این روزنامه نگار مستقل و متین شهرستانی نظری کنند.

18بهمن:
هاشمي رفسنجاني در جمع نمايندگان كليمي و زرتشتي و ارامنه در مجلس اظهار داشته كه در عمق وجودش تمايلي به حضور در انتخابات ندارد. هاشمي كه در بيست و شش سال گذشته رياست قوه مقننه و مجريه را برعهده داشت، نشان داد كه سياست مدار كم عمقي ست و اين كم عمقي را با حضور در انتخابات مجلس ششم به اثبات رساند. اما اكنون به نظر مي رسد كه با كسب تجربه از شكست انتخابات مجلس و به احتمال زياد كمي هم انديشه و بازنگری در گذشته سياسي خود، تلاش می کند اين كم عمقي را اندكي برطرف کند؛ چونكه تا کنون چنيدن بار اعلام و در اين نشست هم تكرار كرده است كه عميقا حاضر نیست در انتخابات شركت كند./ به راستي كه بزرگ ترين نعمت برای یک سیاسی مرد، داشتن عمق فكري است که متاسفانه در سیاست ما، بسیار کمیاب است.

17بهمن:
برلوسكني -نخست وزير ايتاليا- اعلام كرده است كه براي تامين هزينه هاي انتخابات آتي، حاضر است همنشيني اش را در وقت صرف غذا و همچنين تماشاي بازي فوتبال، با پرداخت پانصد هزار يورو بپذيرد. يعني با پرداخت اين مبلغ مي توان در كنار نخست وزير، ناهار و شام خورد و در استاديوم ورزشي در كنارش به تماشاي بازي نشست. به نظرم مبلغ زيادي را ايشان طلب كرده است. در ايران بدون پرداخت مبلغي و تنها با بلند كردن محاسن به مدت دو ماه، مي توان با هر كسي كه خواسته شود، هم ميز و هم صحبت و حتي هم... شد.

16بهمن:
معین در نشستی رسمی محمد رضا خاتمی را به عنوان معاون اول خود معرفی کرد. وی همچنین برنامه اش را برای ریاست جمهوری آینده تشریح و تاکید کرد که برنامه اصلاحی را تا تحقق آرمان های انقلاب اسلامی ادامه خواهد داد. با حمایت های رسمی حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، بعید نیست که دکتر معین از فیلتر شورای نگهبان عبور نکند؛ بالاخص که با عدم حضور احتمالی هاشمی، رقیب اصلی کاندیدای اصولگرایان خواهد بود.

Thursday, February 17, 2005

يك هفته پاك پاكم

1383/11/29
یه هفته ست كه حال و هوام عوض شده. برام كمي سخته؛ اما به عشقش مي ارزه.

يه هفته ست كه صبحها با عشق از خواب مي پرم. عشق شب رسيدن و با بچه هاي محل در هيئت جمع شدن. عشق دود کردن مجاز و خوردن خورشت هيئت. عشق سر چادر واستادن و فاطي رو ديدن.

واي چه كيفي داره تو سياهي شب، برق چشماي سرما خورده و آب افتاده فاطي رو نگاه كردن كه از لاي زنا منو مي پاد. مي ميرم براي لحظه اي كه علم رو ميندازند رو كولم. حس مي كنم فاطي چادرشو باز و بسته مي كنه و دندون مي گيره تا نشون بده چقدر ازم راضيه.

واي مي ميرم براي لحظه اي كه دوستاي فاطي جلوي صورتشونو با چادر مي گيرن و زيرچشمي منو ميبينند زير يك علم سيزده تيغه. تمام سال منتظر ميشم برا اين لحظه. قربون ایام محرم...

اصلا صبحاي اين يه هفته مهربون تر مي شم. ديروز برا اولين بار واسه ننم خريد كردم. مي خواستم براي هيئت صدتا نون بگيرم، پنج تا دونه هم روش برداشتم واسه خونه. آقامم تو اين يك هفته دوكون نرفته، واستاده هيئت رو بگردونه.

هر روزا، لنگ ظهر هم بيدار نمي شم. اما اين يه هفته رو با اينكه دماي صبح سرم رو روبالش مي ذارم، زود از خواب مي پرم. جون تو يه وقت فكرای بد نكني ها! تا نزدیکای صبح فقط گپ می زنیم. به بچه ها هم گفتم. تل مل تو اين يه هفته خبري نيست. شبا بعد از اينكه دسته شامشون رو مي خورند و پرده هيئت پائين مي افته، به بچه ها گفتم تو چادر حشيش و سيگاري مورد نداره؛ ولی از غيره خبري نيست. اينجا هيئته. من پیش حاجی آبرو دارم. هر كي عمل سنگين داره، بره بیرون.

آره، يه هفته ست كه پاك پاكيم. به عباس موتوري هم گفتم اين يه هفته كه كف زني رو تعطيل كرده، بياد هیئت كمك آقام. ازش قول گرفتم بعد عاشورا يه چيزي تو جيبش بذارم. آخه نمي دونيد چه جونوريه اين عباس. با اينكه وضع باباش بعد انقلاب خوب شده، اما كف زني رو از باباهه به ارث برده و كرم اين كار رو گرفته. هرچي كف ميره با من نصف مي كنه؛ تو اين چيزا بچه خيلي با معرفتيه. وقتی با هم ميريم مغازه اسباب بازي فروشي واسه دوست دخترش عروسك بيست هزار تومني بخريم، چهل تومن كف ميره. عوضي چند بار گرفتار شده ها، اما باباش دم كلفته و نمي ذاره يه شبم تو كلانتري بخوابه. به همين خاطر هم خيلي پر رو شده. سه روز پيش نزديك بود بخاطرش يه رفاقت قديمي رو زيمين بذارم. طرف هم دست بزن داشت؛ مگه حالا حالاها حاليش مي شد. لعنتي این عباس رفته داف ريفيق قديميمون رو زيمين زده. آشغال نمي گه ماه محرمه.

جون شما يه هفته ست که پر پرم و دست به كسي نزدم. دختره عصمت خانم رو يه هفته ست خونه نياوردم. دختره پشت دسته دنبالم مي افته و هي جلو فاطي چشم و ابرو مياد. منم از ترس فاطي تحويلش نمي گيرم. آخر سر هم مي ترسم اين دختره به فاطي حالي كنه و كلي ضايع بشم. هر چي بهش مي گم دختر!، اين يه هفته رو بي خيال؛ مشكي پوشيم، گناه داره، حاليش نيست. مي گه باباش رفته ماموريت و الانا بهترين وقته. ننه اش هم این شبا اجازه مي ده با دسته محل، هم پا بشه.

خلاصه داداش خدا اين شبا رو ازمون نگيره كه كلي عشق و حاله... چي؟ سر خودمو كلاه مي ذارم؟ بازم دارم گناه مي كنم؟... کی گفته به امام حسين دهن كجي مي كنم؟ كدوم كارم توهينه!؟ ... بينم خدا نشناس، تو اصلا امام حسين رو مي شناسي؟ ببين تو رو به خدا كي داره ما رو نصيحت مي كنه؟ ... بي خيل بابا! ما رو گرفتي ها... چي؟ با عباس هيچ فرقي ندارم؟ تو هم ميثين كه امشب بار زدي ها؟ داداش! ما شباي محرم پاك پاكيم؛ هيچ خلافي هم نداريم. فهمیدی؟... چي؟ خب تو پاكي رو تعريف كن بينيم...

Tuesday, February 15, 2005

عوام از روشنفكران جلوترند

1383/11/27
چندي قبل در يادداشتي با عنوان "ادعاي گاردين و باور ما" به نفوذ هواپيماهاي جاسوسي بيگانه اشاره كردم و در تحقيقي يك روزه، آنچه را كه از شاهدان بومي دريافت كرده بودم، عيان كردم.

بعد از گذشت تنها دو هفته از انتشار يادداشت فوق، روزنامه واشنگتن پست در مقاله اي ورود هواپيماهاي جاسوسي بدون خلبان آمريكا را از عراق به خاك ايران، تائيد كرده و آورده است كه اين هواپيماها مجهز به رادار، ابزار عکاسي، ويدئو و فيلترهاي هوايي بودند.

واشنگتن پست در ادامه نوشته است كه علت نفوذ هواپيماهاي جاسوسي به خاك ايران، مشاهده و شناسايي جزئياتي ست كه از طريق ماهواره قابل تشخيص نيست. اين روزنامه مدت جاسوسي هواپيماهاي آمريكا را حدود دوازده ماه اعلام كرده است.

ادعاي روزنامه واشنگتن پست و تائيد تعدادي از مقامات بلند مرتبه آمريكايي و به دنبال آنها اعتراض سخنگوي وزارت خارجه ايران در تعرض به خاك ايران، همه نشانگر آن است كه وجود اشياء نوراني در آسمان شهر يزد، واقعيت داشته و آن گونه كه مردم شهر ديده و روايت مي كردند، بدون اغراق و خيال پردازي بوده است.

اما نكته بارزتري كه از ديده عوام و ادعاي روزنامه واشنگتن پست و همچنين تائيد بعضي مقامات پنتاگن نتيجه مي شود، نوعي رو سياهي ست براي آنان كه هنوز خود را مطلق مي دانند و به نظر مردم نه اعتقادي دارند و نه احترامي مي گذارند و در زبان، خود را يك درصدي، اما در ذهن، صد در صدي مي دانند و جالب آنكه از طبقه روشن جامعه هم هستند.

من در آن يادداشت اعتراف كردم كه صحبت هاي مردم كوچه و بازار و راننده اي را جدي نگرفتم و اشتباه كردم كه مي توانستم از داده هاي آنان در آن زمان، گزارشي مفصل تهيه كنم. اما در بخش كامنت [‌‌يا همان نظرخواهي] يادداشت، روشنفكري آشنا، مرا عوام نويس خواند و مردم را احمق فرض كرد و گفت:" همان طور كه عوام بيست سال قبل عكس امام را در ماه ديدند، دوربين عكاسي را هم امروزه مي توانند بر روي اجسام نوراني در فضا ببينند."

از دو روز قبل كه خبر واشنگتن پست منتشر شده است تا امروز، دائم اين مسئله در ذهنم مي گذرد كه چقدر عوام از روشنفكرانمان جلوترند و آگاه تر كه در متن جامعه بخوبي قابل لمس است. و به راستي چگونه مي شود اين عقب افتادگي را كه از بعد از انقلاب و با دور افتادن بسياري از روشنفكران از وطن، فاصله بيشتري هم پيدا كرده است، جبران كرد.

تا امروز كه راه حلي به عقلم نرسيده؛ اما اولين سخني كه به ذهنم مي رسد، تجديد نظر در خويش است كه كمي غرور را بايد از خود دور كرد و دل و زبان را يكي كه اين اولين تمرين براي رسيدن دموكراسي است.

Sunday, February 13, 2005

بيانيه اي در اعتراض به بازداشت آرش سيگارچي

1383/11/25

ما جمعی از فعالین سیاسی و فرهنگی ایران، خواستار آزادی فوری و بی‌قید و شرط آرش سیگارچی روزنامه‌نگار دربند و سردبیر دستگیر شده‌ی روزنامه‌ی گیلان امروز هستیم.

آزادی بیان و ابراز عقیده از اساسی‌ترین و ابتدایی‌ترین حقوق انسان است و حتی عدم تمکین به میثاق‌های جهانی نیز نمی‌تواند فقدان و نقض آن را توجیه کند. آدمی آزاد به دنیا می‌آید و حق دارد آن گونه که تشخیص می‌دهد و فکر می‌کند، زندگی کند و افکار و عقایدش را آزادانه بر زبان براند و بنویسد.

هیچ چیز در این جهان نفرت‌انگیزتر از سیستمی نیست که آدمی را دربند بدارد و دربند بخواهد و دردناک این است که در زمانه‌ی ما، هنوز عده‌ای به نام دین و به نام خدا، حرمت و عزت آدمی را می‌شکنند و او را از اساسی ترین حقوق خود، محروم می‌کنند.

رژیم جمهوری اسلامی با تکیه بر واپس‌مانده‌ترین نوع تفکر و بینش، تمام توان و تلاشش را به کار گرفت که نسل تازه را سربه‌زیر و گوش‌ به فرمان و مطیع دستورات نمایندگان خود‌خوانده‌ی خدا، بار آورد، اما امروز شاهد نسلی هستیم که در همه‌ی عرصه‌های تفکر و دانش و هنر، مستقل و شکاک است و جهان را نه به خواست کهنه‌پرستان که آنطور که خود می‌خواهد، می‌بیند و خواهد ساخت و این امر به زودی پایه‌های استبداد ازلی سرزمین ما را فرو‌خواهد پوساند.

آرش سیگارچی امروز نمونه و نماینده‌ی نسلی است که به جز به آزادی و آبادی کشورشان نمی‌اندیشند و جز به پیشگاه مردم ایران، به کسی تمکین نمی‌کنند. آرش سیگارچی به عنوان خبرنگاری شجاع و پرتوان و آزاداندیش، نباید در زندان‌های مخوف رژیم جمهوری اسلامی تنها بماند و این بر ماست که او را تنها نگذاریم که تجربه نشان داده است هرگاه در مقابل این رژیم سکوت کنیم، بر خشونت و وحشیگری‌اش افزوده می‌شود و هرگاه در مقابل آن بایستیم، عقب‌نشینی خواهد کرد.

ما جمعی از فعالین سیاسی و فرهنگی ایران، بوسیله‌ی این بیانیه آزادی فوری و بی‌قید و شرط آرش سیگارچی و تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی را خواستاریم و به این وسیله از مردم بزرگ و آزاده‌ی ایران می‌خواهیم که در مقابل این گونه تهاجم‌های رژیم اسلامی به شرف و عزت انسان و انسانیت سکوت نکنند.

با امید آزادی ایران و برپایی حکومت مردم

امضاء:

رضا آران(شاعر)-افسانه آریا( منتقد و فعال حقوق زنان)-پرویز آریا(شاعر)- کیمیا آرین(شاعر،دانشجو)-حمیدرضا احمدی(شاعر)- جواد اسدیان (شاعر) - نادی ایرانی(دانشجو) -ندا ایرانی (دانشجو) -حمید باقری (دبیر) -پیروز براتی(تهران) - محسن برقندان(روزنامه نگار) -مسعود بهروان - آریا بهمن پور(داستان‌نویس)-افشین بهمن پور(از دانمارک)-رامین پرهام(مدیرمسئول ایران انستیتو فور دموکراسی،واشینگتون دی سی)-جمشید پیمان(شاعر)-حمیرا تاری(شاعر و نویسنده)- صبا تهرانی- دکتر محمود تهرانی(پزشک و فعال سیاسی)-امیر جواهری لنگرودی(فعال سیاسی)-امید حبیبی نیا(ژورنالیست،فعال سیاسی)-حسن آقا(وبلاگ نویس،عضو کانون وبلاگ نویسان)-سارا حسینی(وبلاگ نویس)-کیوان حسینی( خبرنگار)-نویسنده ی وبلاگ خیابان شماره ی 11 - دنیایی(از هلند)- شیدا.ر - مهشید راستی(وبلاگ نویس-فعال حقوق زنان)- علی ربیعی وزیری(نویسنده)- فرهاد رجبعلی( خبرنگار)-محمدرضا رحیمی راد(خبرنگار)-دکتر منصور رستمی(از آمریکا)-ارسلان رویایی(دانشجو) -مجید زهری-ادریس سالاری(روزنامه نگار-سردبیر هفته نامه ی صدای زنجان)- کریم ساوالان(از نهاد کودکان مقدمند)-پارمیس سعدی -سعید سنایی زاده(استکهلم)-بهروز سورن(روزنامه نگار)- سورنا (وبلاگ نویس) -فرزانه سیدسعیدی(خبرنگار)- مریم شاپوریان(ادیتور) -وحید شبانی(فعال دانشجویی-لاهه هلند)-شهلا شرف- عزیز صدری(زندانی سیاسی سابق-دانشجوی مقیم نروژ)-بیژن صف سری(نویسنده-ژورنالیست)-سام الدين ضيائی (روزنامه نگار دور از وطن)- علیرضا طاهرپور(عضو کانون وبلاگ نویسان،وبلاگ نویس و مدیر سایت یورش برای آزادی)-سعید طاهری(الکتروهاوس تکنیک-آلمان)-علی طبیب زاده(شاعر)-فرین عاصمی( خبرنگار)-هومن عزیزی( شاعر و داستان‌نویس)- عسل گیسو(وبلاگ نویس) -سهیل قاسمی(وبلاگ نویس)-علی قاسمی(شاعر-منتقد) -مزدک کاسپین(فعال سیاسی) -مونا کاسپین(معلم) -علی کاشگر(ناشر ِ تلاش) - صبا کاظمی - شیما کلباسی(شاعر،فعال حقوق بشر)-بولنت کیلیک(شاعر ترکیه ای)- کامیار گیاه چی(وبلاگ نویس-فعال حقوق بشر) -ماریا مرادی(معلم-سوئد)- فرخنده مدرس(سردبیر مجله ی تلاش) -لیلا مشرق(شاعر)- پژمان مقصودی(از استرالیا) -رامین مولائی(فیلم پرداز)-خلیل میرزایی(شاعر و روزنامه نگار)-سهیلا میرزایی(شاعر)- محمدرضا نسب عبدالهی(وبلاگ نویس-فعال حقوق بشر) -محسن وجدی قزلجی (پناهنده ی سیاسی-فعال حقوق بشر-محقق ادبیات کوردی) -هاله(وبلاگ نویس)-محمدمهدی هدایتی(وکیل،فعال حقوق بشر)-پولاد همایونی ( عضو کانون وب لاگ نویسان ایران )- مریم هوله( شاعر)-هومان(شاعر)- آرمین یحیی زاده - مینو یلدا(شاعر،نقاش)

Wednesday, February 09, 2005

ابتدا بیل را تعریف کنیم

1383/11/21
بعد از چاپ مقاله سیمور هرش و احتمال تدارک آمریکا برای حمله به ایران، مقالات متعددی در مخالفت با حمله آمریکا در وبلاگ ها منتشر شد و حتی چند وبلاگ در محکوم کردن دولت آمریکا و نامه به رئیس جمهورش برای پرهیز از حمله، ساخته شد. البته کاشکی قبل از چاپ مقاله هرش، همین ادعا را روزنامه نگاری ایرانی جلوتر منتشر می کرد تا واکنش مخالفان جنگ نسبت به ادعای یک هموطن ملاحظه شود.

موردی که در این مخالفت های باب شده و یا بهتر بگویم مد شده در فضای اینترنتی جلب توجه می کند، خارج نشینی مخالفان است. با بررسی در وبلاگ های فارسی به خوبی این مسئله نمایان می شود که کسانی که در کشورهای صاحب دموکراسی هستند و از حقوق اجتماعی کافی برخوردارند، بیشترین دغدغه را برای داخل نشینان ایرانی دارند که خب جای سپاس دارد. اما اگر بنا باشد که از آن بهره برداری شخصی شده و تنها به ژست های ژورنالیستی و یا سیاسی تبدیل شود که متاسفانه این طور هم به نظر می رسد، باید گفت که تاریخ مصرفش در جنگ عراق تمام شد و این را از سکوت مردم داخل ایران که وقعی به این موضعگیری ها نمی گذارند، می توان دریافت کرد.

این چند خط نوشته، قطعا دسته مخالف نما با جنگ را به خشم خواهد انداخت و ادعا می کنند که قصد دارم از حمله آمریکا به ایران آشکارا حمایت کنم و موافق آن هستم. ولی باید به این روشنمردان گویم که سخت در اشتباه هستند که هیچ ایرانی مرد و زنی در داخل کشور خواهان حمله قدرت های خارجی نیستند که می دانند فجایع انسانی و اقتصادی اش ابتدا متوجه خودشان خواهد شد. اما حوصله شان هم از مغلطه و درازگویی و مخالفت های کلیشه ای به اصطلاح روشنفکرانه هم سر رفته است. در یکی از همین مخالفت ها به عنوان مثال آمده که « من مخالف حمله هستم. مخالف هر نوع دخالت خارجی در مسئله ایران هستم. اما پیشنهاد می کنم که قدرتهای اروپایی و غربی به دولت ایران توصیه کنند که دست از اقتدارگرایی و اعمال فشار اجتماعی و سیاسی بر جامعه بردارند. و مستقیما به حکومت ایران هم توصیه می کنم مردم را آزاد تر بگذارند.» به نظر من این جملات، فرقی با تکیه کلام یک فرد دو جنسی که وقتی به هیکل مردی می رسد، می گوید: « تو خیلی بدی بلا؛ نکن دیگه!» ندارد.

بیست و شش سال سر سختی حکومت و پافشاری اش بر جهالت، هنوز خارج نشینان را به این نتیجه نرسانده است که آقایان تمامیت خواه با توصیه و یا« خیلی بدی، بلا» گفتن های شان، نه به خواست ملت تمکین می کنند و نه اهمیت می دهند. هنوز می خواهیم خودمان را گول بزنیم که اقتدارگرایان بی زور و تهدید، عقب نشینی می کنند. به راستی چه کسی گفته است که هر گاه به حکومتی دیکتاتور که ثابتمان شده است که اصلاح نمی شود، بگوییم اصلاح شو و آن وقت افتخار کنیم که معتدلیم و روشنفکر. چه خوب کاری ست اگر مورخانی بی طرف، چند مقاله تفصیلی از سوپاپ شدن همین مردان معتدل در دوره های مختلف تاریخ ایران به نگارش درآورند.

به یاد دارم که هشت سال قبل امیدی بسیار به اصلاح داشتم و با انتخاب خاتمی و فعالیت در ستادهای انتخاباتی اش، این امید را ثابت کردم. اما با کسب تجربه از دو دوره حکومت روحانی مرد اصلاح طلب و سرسختی ریشه دار و سرکوب اقتدارگرایان و همچنین کند و کاو و مطالعه در داخلشان به جهت شغلم، مرا به این نتیجه رسانده است که اگر نتیجه گرفته ایم که «راه گرفته را با بیل باید باز کرد»، قبل از بیانش، باید ابتدا تعریف درستی از بیل داشته باشیم که«بلا گفتن ها» و«تو خیلی بدی به خدا» و« توصیه می کنم جامعه جهانی هم توصیه کند»، تعاریف درستی برای بیل نیستند.

Saturday, February 05, 2005

عيب بزرگ در مسلمانی ما

1383/11/17
"دین چندین جان دارد و پس از هر مرگ، عادتا دوباره زنده می شود. خدا و دین در گذشته بارها مرده اند و سر از نو زنده شده اند." (ویل دورانت)

بحث درباره ارتداد با موضعگيري اخير آيت الله منتظري به مرحله بسيار حساسي رسيده كه ناشي از اختلاف اساسي علما در اينباره با يكديگر است. آيت الله منتظري از علماي برجسته شيعه، در جواب استفتايي درباره تغيير مذهب يك مسلمان به مذاهب ديگر گفته است كه اگر تغيير مذهب از روي عناد نباشد و بر اساس تحقيق به اين نتيجه رسيده باشد، حكم ارتداد شاملش نمي شود.

اصولا تا آنجا كه من به خاطر دارم در جوامع اسلامي هر نوع نقد دين، كفر گويي محسوب و در مقام ارتداد و عناد با دين تلقي شده است؛ چه رسد به انتقاد از اسلام و حتي برگشت از آن. حكم ارتداد و اعدام سلمان رشدي نيز از اين جمله مي باشد كه با تفسير و ارائه تحقيقي در تاريخ اسلام و نگاه نقدی به آن، از جانب آيت الله خميني حكم اعدام گرفت و نزديك به دو دهه است كه در منزل خود حبس و تحت نظر مي باشد. صدور حكم اعدام براي هاشم آقاجري – منقد اسلامي- نيز بر گرفته از همين كم تابي ها ست. البته كمبود ظرفيت نسبت به نقد و يا انتقاد به دين اسلام، تنها نقطه ضعف و كوتاه فكري بعضي روحانيون و افراطيون حكومت هاي اسلامي نمي باشد؛ بلكه تحقير و تكفير را هم نسبت به ساير اديان و غیر مسلمانان ارزاني دارند كه به آن افتخار هم مي كنند و حتي براي خود جايز مي دانند.

يكي از حركت هاي جدي در دانشگاه هاي ايران كه از اواسط دهه شصت بسيار جدي تر دنبال شد، حضور روحانيون و سختگيري هاي ويژه شان به دروس ديني ست كه از اهداف اصلي شان، انتقاد از ديگر اديان و معرفي دين اسلام به عنوان ديني كامل و بدون نقص مي باشد. براي نمونه كه خود دوره اي چهار ساله در آن حضور داشتم و در آن مدت بيشترين جدال را با مدرسين روحاني دروس ديني پيش مي آوردم، كلاس هاي دانشگاه هنر واحد تهران بود. روحاني مرد در درس معارف، چنان به دين مسيحيت حمله مي كرد و آن را به باد انتقاد مي گرفت كه گويي مسيح روح خدا نيست و كلام و كتابش، من درآوردي ست و دست كاري شده. البته اين نوع نگاه مختص به آن روحاني نبود و ديگر روحانيون مدرس دانشگاه، كتاب هاي سایر اديان را ساخته و پرداخته مشروب خواران مي دانستند و هيچ يك را جز قرآن كريم آسماني نمي دانستند.

روزي بعد از حمله مستقيم و آشكار مدرس روحاني دانشگاه به مسيحيت، تصميم گرفتم اسلام را نه از روی عناد بلکه کنجکاوانه، نقد كنم. سئوال هايي را مطرح كردم كه در قرن بيستم و با پيشرفت تكنولوژي، استدلال هاي درخور و غير تخيلي مي خواست. بعد از آنكه مدرس مرا از پاسخ ها قانع نديد و با مجهولات افزون بر ماضی ها مواجه شد، شروع به سفسطه و تهديد تلويحي كرد و نتيجه گرفت كه اين نوع نگرش ها خروج از دين است.

همان جا برفور بحثي را با مدرس روحاني شروع كردم كه بسيار مايلم استفتا كننده اي، با عالمي از مراجع بزرگ شيعه داشته باشد؛ از ايشان پرسيدم شما مگر مسلمان نيستيد. پاسخ داد: "آري". و در ادامه آوردم كه من نيز مسلمانم. گفت: "مطمئني؟!" گفتم: بحث اصلي همين جاست استاد. وقتي به دنيا آمدم نه ديني مي شناختم و مذهبي را قبول داشتم كه شناسنامه برايم صادر شد و در آن، دين و مذهبم را اسلام و شيعه نوشتند و مهر کردند و گفتند بچه مسلمان. براي اينكه شناسنامه جنسي هم پيدا كنم مثل تمام مسلمانان ختنه ام كردند. كمي بزرگ تر كه شدم قرآن در گوشم خواندند و يادم دادند كه لا اله الا الله يعني چه. تمام اينها در روزگاري بود كه قدرت تصميم گيري و حتي صحبت هم نداشتم. الحال كه مي توانم خوب و بد را از يكديگر تمييز دهم و بر روي دين و اديان مختلف مطالعه كنم و با توجه به اينكه خود مسلمانم و مذهبم شيعه است، اختيار دارم كه دين و آيين خود را نقد و بررسي و حتي انتقاد كنم. همان طور كه به خود اجازه مي دهيم ديگر اديان را نقد كنيم.

براي اينكه حرفم را بيشتر جا بيندازم، در ادامه آوردم كه من و شما هر دو مسلمانيم. شما از دين اسلام جانب داري مي كني و اين حق را به خود مي دهي كه لخت و عريان و بي ملاحظه به ساير اديان حمله كني و آنها را داراي نقص هاي اساسي بداني اما وقتي نوبت به نقد در دينمان كه مي شود، تاب نمي آوري و بي درنگ منتقد را معاند با اسلام مي خواني.

آن روز من حريف استاد سفسطه نشدم و نه برحسب دانش كم كه از براي همان مخالفت با نظرش، از معارف اسلامي نمره قبولي دريافت نكردم اما اين سئوال همواره در ذهنم باقي ماند كه چطور ما مسلمانان به خود اجازه مي دهيم که به كليميان، مسيحيان و بوداييان حمله كنيم و كتابهاي مقدسشان را نقد كنيم اما وقتي زمان نقد دین مان مي شود، چنان با كمالات برخورد مي كنيم و منقدان را تنكيل كه مبادا نقدي بر اسلام تحرير و يا بيان شود. اين عيب بزرگ مسلماني حتي در رفتار من مسلمان به وضوح قابل رويت است كه در كردار نيز خود را پاك ترين مردمان روي كره خاكي مي دانيم.

روزي با چند مسلمان واقعي، ماموريتي را عهده دار شديم در راه جنوب. نزديكي هاي شهر، در ماشين ايراد افتاد و ما را در میانه راه معطل گذاشت. راننده تصميم گرفت كه به روستاي نزديك برگردد و وسيله خرابي را برطرف كند. من و چند مومن با خدا تشنه و گشنه به زير پلي در نزديكي مان رفتيم تا از گرما و تابش نور خورشيد در امان باشيم. در زير پل كه رودي از وسط آن مي گذشت، چند جوان بساط ماهيگيري چيده بودند و مشغول به كار. تا ما را خسته و درمانده ديدند، زيراندازشان را برايمان تكاندند و وسايل چاي و شيريني را آماده كردند. نگاهي به جوانان انداختم و از نوع برخوردشان فهميدم كه از اقليت اند. رو به يكي شان پرسيدم: "شما زرتشتي هستيد؟" جوان با شگفتي پاسخ داد: "ما هيچ علامت و نشانه اي از زرتشت نداريم. شما چگونه به دینمان پي بردي؟" من كه از برخوردشان حدس زده بودم، جواب دادم: چون شما مسلمان نيستيد، اجازه داديد من و دوستان مسلمانم بر روي زيراندازتان بنشينيم و چاي بنوشيم؛ چه اگر مسلمان بوديد، نه تنها آب را از ما دريغ مي داشتيد، حتي يك وجب از حريمتان را از براي استراحتمان اجازه نمي داديد. اين گفته که به واقع واقعيتي تلخ است، آن جوانان را سخت به قهقه انداخت و البته مسلمانان برادر را آزرد؛ تا آنجا كه يكي از دوستان به تندي رو كرد و گفت: "جاي تو بودم، آن سبيل ها را مي زدم و روسري سر مي كردم. اگر مي دانستم نامسلمانند، نان و نمك نجسشان را نمي خوردم؛ آنوقت ما را جلوي نامسلمان اغماز مي كني!..."

باري بايد اعتراف كرد كه هر عيبي كه هست، در ذات مسلماني ماست كه همه چيز را براي خود جايز مي دانيم و حقوقي براي غير مسلمان متصور نمي دانيم و كوچك ترين انتقادي كه شود، تاب نمي آوريم كه گر بر پندارمان باشد، گردن مي زنيم و اگر به كردارمان برخورد، به قفل و زنجيرش مي كشيم. و اكنون كه مرجعي شیعه اين جسارت را به خود داده تا عيان، براي منقدان مسلمان، حقوقي قائل شود و تعريف ارتداد را براي شان جايز نداند، جاي بس خوشحالي ست و اميد كه يكي از عيب هاي بزرگ و كهنه و از علل اصلي عقب ماندگي در افكار مسلماني، همين بي ظرفيتي ست نسبت به نقد و روگرداني تحقيقي از مسلماني.

Thursday, February 03, 2005

نکته روز (نیمه اول بهمن ماه 83)

15بهمن:
التماس عباسعلی علیزاده در برابر رئیس قوه قضائیه از نکات برجسته اخبار امروز است. رئیس کل دادگستری استان تهران در نطقی عاجزانه، صراحتا از بی اعتباری و بی اعتمادی دستگاه قضایی نزد افکار عمومی سخن گفته و از آیت الله شاهرودی خواسته است که جلوی این بدگویی ها نسبت به دستگاه قضایی گرفته شود. البته در خبرها، درخواست در همین حد گزارش شده و از نوع برخورد مورد نظر ایشان، خبری مخابره نشده است.

14بهمن:
"رجايي" قرن بيست و يك يا همان محمود احمدي نژاد- شهردار تهران- همه بحث ها را به "انقلاب" ربط مي دهد. او در سخنراني اخيرش گفته كه هر وقت در مديريت با رويكرد انقلابي عمل كرديم، موفق بوديم و هرگاه از اين ديدگاه خارج شديم، دچار مشكل شديم. ايشان در صحبتش نمونه اي از مديران انقلابي نياورده و بصورت كامل مديريت انقلابي را تعريف نكرده، اما بطور تلويحي دولت خاتمي را ضد انقلاب خوانده است و همه مشكلات بوجود آمده در جامعه را در نبود مديريت انقلابي در قوه مجريه مي داند.

13بهمن:
سردار قالیباف طی سخنرانی در مسجد چهار مردان قم گفته که فروش سربازی، شرف فروشی ست. ایشان حتما از یاد برده اند چهار سال قبل را؛ زمانی که نیروی انتظامی شرفش را به مبلغ یک میلیون تومان به حراج گذاشته بود و بعد از آنکه خزانه خود را پر کرد، تصمیم گرفت که شرف فروشی را متوقف کند.

12بهمن:
مدیر کل زندان های استان تهران با ذوق زدگی تمام بخاطر بازدید خبرنگاران از بندهای ترمیم شده زندان ها گفته که آنها بیشتر هتل داری می کنند تا زندانبانی. درباره این گفته بهتر است امید معماریان و حنیف مزروعی بیشتر توضیح دهند و ما را روشن کنند که هتل های اجباری جمهوری اسلامی چطور است و اصطلاحا این هتل ها چند ستاره هستند!

10بهمن:
امیر محبیان تحلیلی از انتخابات آینده ریاست جمهوری داده که خواندنی ست و منطقی به نظر می آید؛ هاشمی قطعا کاندیدا خواهد شد و اعلام حضورش را در این برهه از زمان که چهار ماه به انتخابات مانده، زود می داند و قصد دارد نزدیک انتخابات، اعلام آمادگی رسمی کند تا شوکی به جامعه و سیاسیون افراطی دو جناح وارد کرده و قدرت فکر و تصمیم گیری علیه خود را از آنان بگیرد.

8بهمن:
امروز اعلام شد که تمامی خودروهای توقیف شده توسط نیروی انتظامی، به مناسبت فرا رسیدن ایام دهه فجر، ترخیص می شوند. از طرفی هرساله تعدادی از مجرمان در بند هم به همین مناسبت مورد عفو قرار می گیرند. پس هر چه بدهکاری، خلاف و یا انتقام گیری دارید، زودتر در این ده روز خجسته عملی کنید که در غیر این صورت، تا سال آینده در سلول های نظام گرفتار می مانید. البته مجرمان سیاسی مشمول این عفو نمی شوند و لازم است که جای تبهکاران و قاتلان، تحمل حبس کنند.

7بهمن:
راحت ترین شغل در ایران را سخنگوی وزارت خارجه ایران دارد. چون دولت ایران دائم، یا در حال محکوم کردن است و یا در حال تکذیب. آقای آصفی -سخنور وزارت خارجه- برای پرسش خبرنگاران، دو جواب بیش ندارد: " این عمل فلان دولت را محکوم می کنم." و یا"ادعای فلانی را تکذیب می کنم."

6بهمن:
شهرام رفيع زاده وبلاگش را بعد از چهار ماه سكوت، مجدد راه انداخته. او همانند اميد و فرشته و حنيف از دستگيرشدگان پائيز امسال بود كه بعد از رهايي، شروع به نوشتن كرده است. اين بازگشت و جسارت را به هر چهار نفرشان تبريك مي گويم و البته به حسين آقا شريعتمداري، تسليت.

5بهمن:
عبدالله رمضان زاده در جلسه مطبوعاتي هفتگي خود موضعگيري هاي بسيار جالبي دارد از جمله درباره اقتدار رعب انگيز. متن سخنانش را در ستون پيوست بخوانيد.

4بهمن:
فرشته قاضي و حنيف مزروعي از بازداشت شدگان اخير، هر كدام جداگانه وبلاگي براي خود ساخته اند. اميد معماريان هم بعد از رهايي از بند، وبلاگ نويسي را مجدد شروع كرده. هر سه كار جسورانه اي كرده اند و اميدوارم كه از دوره بازداشت و بازجويي هايشان بيشتر بنويسند كه لازم است.

3بهمن:
بالاخره گزارشگران بدون مرز اطلاعيه اي براي بازداشت آرش سيگارچي صادر كردند. اكنون بايد منتظر بمانيم و ببينيم تا روشنفكران بدون مرز چه وقت مي خواهند از مرزبندي هايي كه براي خود ساخته اند، خارج شوند و به بازداشت روزنامه نگاري مستقل و غير وابسته، اعتراض كنند.

2بهمن:
اخيرا بحثي مطرح است مبني بر اينكه به زن حق طلاق داده شود تا از مهريه هاي سنگين رايج امروزي كاسته شود. اين حركت اگر در قالب طرحي تدوين شود و به تصويب برسد و ضمانت اجرايي پيدا كند، يكي از مصوبات موفق چند ساله اخير خواهد بود كه علاوه بر به رسميت شمردن يكي از حقوق اساسي زنان، رفتارهاي نامشروع و كاسبكارانه و فرصت طلبانه رايج امروزي در امر ازدواج، منتفي و بسياري از مشكلات و پرونده هاي تشكيل شده در دادگاه هاي خانواده، حل خواهد شد.

1بهمن:
اسدالله بادامچیان چه اصرار عجیبی دارد تا ترور را در اسلام مجاز بداند. نوشته منتشر شده اش را در ستون پیوست بخوانید و قضاوت کنید.

Tuesday, February 01, 2005

ادعای گاردین و باور ما

1383/11/13
در چند روز گذشته، اخبار گوناگوني در سايت هاي خبري درباره چگونگي ورود هواپيما ها و كماندوهاي آمريكايي به خاك ايران منتشر شد که نظرم را جلب كرد. در خبري آمده بود كه سيمور هرش در گفت و گو با روزنامه تركيه اي حريت مدعي شده است كه جاسوسان آمريكايي با استفاده از گذرنامه هاي كانادايي و استراليايي به خاك ايران وارد شده اند. پيش از اين نيز روزنامه هاي غربي فاش ساختند كه كماندوهاي آمريكايي با هواپيماهاي جاسوسي وارد خاك ايران شده و دست به تجسس و مطالعه بر روي پايگاه هاي نظامي ايران زده اند.

اما از مجموع اخبار مربوط به جاسوسي نيروهاي آمريكايي، خبري را بسيار نزديك تر و واقعی تر به مشاهدات بوميان يكي از مناطق مورد نظر و هدف آمريكا و اسرائيل ديدم؛ روزنامه انگليسي گاردين به نقل از يك منبع اطلاعاتي واشنگتن نوشته است كه آمريكا با فرستادن هواپيماهاي نظامي به حريم هوايي ايران جهت آزمودن نيروهاي دفاعي و اهداف برجسته احتمالي، در حال تجديد فشار بر ايران است و تلاش مي كند سيستم هاي دفاعي و هسته اي ايران را تحریک و شناسايي كند.

اوايل تابستان گذشته، از طرف روزنامه، ماموريتي خبري-تحقيقي به شهر يزد و براي يك روز بر عهده گرفتم. بعد از اتمام تحقيق و مطالعه بر روي پروژه مورد نظر، تصميم گرفتم در ساعات مانده به غروب، از كوچه و بازار شهر چند فريم عکس بگيرم. زمانی كه در حال گشت زني و سوژه يابي بودم و گهگاهي هم با مردمانش -براي توضيح كارم از روی کنجکاویشان- گرم صحبت مي شدم، متوجه بحث خاص و همه گيري شدم كه از چند هفته قبلش در شهر افتاده بود. بحث بر سر شي ای نوراني بود كه از ساعات ابتدايي شب تا نزديكي هاي صبح بر فراز آسمان يزد چرخ مي زد و همه را جساس كرده بود. من طبق عادت ديرينه و هميشگي ايرانيان كه در داستان سرايي بي نظريند، آن صحبت ها را جدي نگرفتم و فكر كردم كه مبالغه مي كنند. و بعد كه كمي بحث را داغ تر ديدم، احتمال دادم كه آنها پروازهاي بين المللي را كه با ارتفاع بسيار بالا بر فراز آسمان ايران صورت مي گيرد، اشتباه مي گيرند و برايش داستان ساخته اند. اما وقتي پاي صحبت پسر جواني كه حرف هايش منطقي و مربوط به نظر مي رسيد، نشستم، آن داستانها را از تخيل خارج كردم و کمی جدي گرفتم؛ پنداري خبري بود كه مي گفت آن حكايت ها.

در راه بازگشت به فرودگاه، پسر جوان كه راننده ام بود، شي نوراني را آن طور كه برادر سربازش از پادگان نزديك ميبد ديده و تعريف كرده بود، برايم به تصوير كشيد. او ادعا مي كرد كه آن شي نوراني "بشقاب پرنده" نيست اما پرنده اي ست همانند هلي كوپتر كه قادر است هر لحظه بايستد و يا بالا و پائين رود؛ سرعتش هم به مثل هواپيما بسيار بالاست و قادر است در يك چشم به هم زدن مسافت زيادي را طي كند و از نظرها محو شد.

آن پسر جوان دليل پرواز شبانه جسم نوراني را ماموریت جاسوسی اش مي دانست و معتقد بود كه آن شی نوراني سيستم هاي بسيار پيشرفته عكس برداري به همراه داشت و هدفش عکسبرداری از پادگان بزرگی در نزدیکی میبد بود که یکی از بزرگ ترین معادن اورانیوم منطقه را در خود جای داده است و از مناطق مورد نظر و اختلاف دولت آمريكا و اسرائيل مي باشد كه معتقدند ايران در آن مناطق فعاليت هاي غيرقانوني هسته اي دارد.

راننده جوان ادعا مي كرد كه اين پرنده نوراني، ابتدای شب در شهر يزد رویت می شد و سپس به سمت شهر ميبد حركت کرده و ساعت ها بر روي مناطق كوهستاني نزديك ميبد كه معادن اورانيوم در آنجا قرار دارد، بي حركت، ايستاده و مشغول عكس برداري مي شد. او با هیجان مي گفت که اين جسم نوراني به قدري ارتفاع اش را كم مي كرد كه دستگاه عكس برداري يا فيلم برداري اش [و يا هر اسمي كه مي شود روي آن گذاشت] از قسمت زيرين اش بيرون مي آمد و به وضوح ديده مي شد. حتي فلاش هايي كه دستگاه مي زد، به راحتي قابل تشخيص بود. اما به دليل نور بسيار زيادي كه از اطراف خود به زمين مي تاباند، قسمت فوقاني اش به هيچ صورتی قابل شناسايي نبود و نمي شد تشخيص داد كه آن، بشقاب پرنده است و يا هواپيما و يا چيزي مشابه آن دو. او حتي ادعا مي كرد كه بعضي شب ها، جسم نوراني به سمت كوير حركت مي كرد و در آنجا مي نشست و ساعتی بعد بلند مي شد و از نظرها ناپدید مي گشت.

همه حرف هاي پسر جوان با لهجه شيرين يزدي اش، برايم جالب و شنيدني بود. اما جالب تر از همه، آن ادعايش در قبال پرسشم درباره واكنش نيروهاي امنيتي و سپاهي در برابر اين جسم نوراني بود كه مي گفت به تمام نيروهاي امنيتي سراسر منطقه امر شده بود كه يك گلوله هم به طرفش شليك نکنند و حتي يك شب وقتي در كوير به زمين نشست، دستور آمد كه احدي به آن نزديك نشود. و اکنون که خبر نفوذ بیگانگان در محافل منتشر شده، تازه فرمانده ارتش دستور می دهد اگر هواپیما و یا شی ناشناسی در حریم هوایی ایران دیده شد، پدافندهای ایران وظیفه دارند برفور به آن شلیک کنند. دستوری که به نظر می رسد هفت ماه بعد از نفوذ بیگانگان به خاک ایران صادر می شود که جای بسی تامل دارد.

آن جوان وقتی فهمید که خبرنگارم، همه اتفاقاتی را که برادرش از نزدیک دیده بود را بی کم و کاست تعریف کرد و تاثیر بسیار در من گذاشت. اما به دو دلیل در آن زمان پیگیرش نشدم؛ یکی اینکه ماموریتم یک روزه بود مجبور بودم تا قبل از شام به تهران برگردم و فرصتی برای تحقیق بیشتر و سفر به شهر میبد نداشتم. و دیگر اینکه با وجود اعتماد نسبی که به او پیدا کرده بودم، چون نقل قول دیگری می کرد، به کمال حرفهایش را باور نکردم كه اشتباه كردم.

از دریافت هایی که در چند روز گذشته از خبرگزاریهاي رسمي داشتم و با داده های آن پسر جوان كه قیاس کردم، درس بزرگی گرفتم که در حرفه خویش، هر سخنی را ولو از یک راننده، باید جدی گرفت و بررسی کرد تا صحت و سقمش ثابت شود. شاید اگر آن روز کمی تحری کرده بودم و به شهر میبد سفرکرده و تحقیق جامعی می کردم، می توانستم در آن زمان گزارشی ناب همراه با تصاویری هر چند مبهم از اشیای بیگانه تهیه کنم تا امروزه روز جواب شافی و مدرک کافی برای آنان که در مصاحبه با خبرگزاریها ادعا می کنند که هماره خود عقابند و دیگران جوجه كه در صورت تجاوز به خاك ايران بلعيده خواهند شد، داشته باشم. هر چند که به قول شیخ شیراز، حلال است از او نقل کردن خبر که تا خلق باشند از او برحذر.