24مرداد1384
حسين بالاخره كار خود كردي؟ خسته نباشي. به راستي چه عايدت ميشود از اين همه حقد و كينه؟ از تو انتظار نداشتم اينچنين به نويسندهاي بزرگ حمله كني.
حرفهايي كه حسين درباره عباس معروفي زده بسيار سنگين است. آزردن روح لطيف يك نويسنده و رمان نويس كه بيشتر عمرش را همه مي دانيم كه در كار فرهنگي بوده، هنر نيست.
حسين! اگر عليه عباس معروفي مدركي داري كه ثابت مي كند او خائن و جاسوس است، منتشر كن. بي ملاحظه منتشرش كن. يادت باشد همه آن حرفهايي كه به معروفي زدي، به خودت نيز مي زنند و تو بيش از هر كس ديگري طعم تلخ اتهام زني را چشيدهاي.
يادداشت آخر معروفي داغي را در من تازه كرده است كه از سر بيحرمتي در دلم افتاده. من يك بار سال قبل به بهنود حمله كردم. تا آنجا كه مي توانستم به او توهين كردم. رفتار او را با تبهكاري هاشمي مقايسه كردم، اما چيزي جز شرمندگي بر خود نماند و بعد از مدتي از او عذرخواهي كردم. هنوز در بعضي مسائل با بهنود اختلاف نظر دارم، اما ياد گرفتهام و سعي مي كنم حرمت او و ديگر نويسندگان بزرگ كشورم را نگاه دارم. چونكه بزرگ ترين سرمايههاي زندگيام امثال بهنود و معروفي و خيلي هاي ديگر اند.
حسين جان هر نويسندهاي صاحب فكر و انديشه اي است. معروفي پاي نامه اي را امضا كرده كه شما محتوايش را قبول نداري . خيلي خوب. مي گويي كه امثال معروفي بيرون گود نشسته اند و مي گويند لنگاش كن. باشد قبول؛ راه حل ارائه كن. ديگر چه كار داري به اينكه چطور از ايران خارج شده و با پشتيباني چه كسي بوده است. آن هم بي مطالعه.
هفته قبل يادداشتي درباره سفرت به ايران نوشتم و سعي كردم توجيه كنم كساني را كه تو را همكار حكومت مي دانند. در آن يادداشت گفتم كه بابا اين طور نيست؛ از وقتي كه حسين آمد تا زماني كه رفت، تنش مي لرزيد. حالا خودت همان حرفهاي بي اساس را درباره ديگران جاري مي كني.
حسين جان، مراقب باش و در سخن با دوستان آهسته باش تا ندارد دشمن خونخوار گوش.
حسين بالاخره كار خود كردي؟ خسته نباشي. به راستي چه عايدت ميشود از اين همه حقد و كينه؟ از تو انتظار نداشتم اينچنين به نويسندهاي بزرگ حمله كني.
حرفهايي كه حسين درباره عباس معروفي زده بسيار سنگين است. آزردن روح لطيف يك نويسنده و رمان نويس كه بيشتر عمرش را همه مي دانيم كه در كار فرهنگي بوده، هنر نيست.
حسين! اگر عليه عباس معروفي مدركي داري كه ثابت مي كند او خائن و جاسوس است، منتشر كن. بي ملاحظه منتشرش كن. يادت باشد همه آن حرفهايي كه به معروفي زدي، به خودت نيز مي زنند و تو بيش از هر كس ديگري طعم تلخ اتهام زني را چشيدهاي.
يادداشت آخر معروفي داغي را در من تازه كرده است كه از سر بيحرمتي در دلم افتاده. من يك بار سال قبل به بهنود حمله كردم. تا آنجا كه مي توانستم به او توهين كردم. رفتار او را با تبهكاري هاشمي مقايسه كردم، اما چيزي جز شرمندگي بر خود نماند و بعد از مدتي از او عذرخواهي كردم. هنوز در بعضي مسائل با بهنود اختلاف نظر دارم، اما ياد گرفتهام و سعي مي كنم حرمت او و ديگر نويسندگان بزرگ كشورم را نگاه دارم. چونكه بزرگ ترين سرمايههاي زندگيام امثال بهنود و معروفي و خيلي هاي ديگر اند.
حسين جان هر نويسندهاي صاحب فكر و انديشه اي است. معروفي پاي نامه اي را امضا كرده كه شما محتوايش را قبول نداري . خيلي خوب. مي گويي كه امثال معروفي بيرون گود نشسته اند و مي گويند لنگاش كن. باشد قبول؛ راه حل ارائه كن. ديگر چه كار داري به اينكه چطور از ايران خارج شده و با پشتيباني چه كسي بوده است. آن هم بي مطالعه.
هفته قبل يادداشتي درباره سفرت به ايران نوشتم و سعي كردم توجيه كنم كساني را كه تو را همكار حكومت مي دانند. در آن يادداشت گفتم كه بابا اين طور نيست؛ از وقتي كه حسين آمد تا زماني كه رفت، تنش مي لرزيد. حالا خودت همان حرفهاي بي اساس را درباره ديگران جاري مي كني.
حسين جان، مراقب باش و در سخن با دوستان آهسته باش تا ندارد دشمن خونخوار گوش.
يك بار ديگر مي گويم، اين نوع برخوردها با نويسندگان به خدا به نفع نظام است. يعني ديگر حكومت نيازي به هزينه كردن ندارد. ما خودمان بزرگانمان را له مي كنيم، له.
يادداشت عباس معروفي را اينجا بخوانيد.
يادداشت عباس معروفي را اينجا بخوانيد.