Wednesday, February 09, 2005

ابتدا بیل را تعریف کنیم

1383/11/21
بعد از چاپ مقاله سیمور هرش و احتمال تدارک آمریکا برای حمله به ایران، مقالات متعددی در مخالفت با حمله آمریکا در وبلاگ ها منتشر شد و حتی چند وبلاگ در محکوم کردن دولت آمریکا و نامه به رئیس جمهورش برای پرهیز از حمله، ساخته شد. البته کاشکی قبل از چاپ مقاله هرش، همین ادعا را روزنامه نگاری ایرانی جلوتر منتشر می کرد تا واکنش مخالفان جنگ نسبت به ادعای یک هموطن ملاحظه شود.

موردی که در این مخالفت های باب شده و یا بهتر بگویم مد شده در فضای اینترنتی جلب توجه می کند، خارج نشینی مخالفان است. با بررسی در وبلاگ های فارسی به خوبی این مسئله نمایان می شود که کسانی که در کشورهای صاحب دموکراسی هستند و از حقوق اجتماعی کافی برخوردارند، بیشترین دغدغه را برای داخل نشینان ایرانی دارند که خب جای سپاس دارد. اما اگر بنا باشد که از آن بهره برداری شخصی شده و تنها به ژست های ژورنالیستی و یا سیاسی تبدیل شود که متاسفانه این طور هم به نظر می رسد، باید گفت که تاریخ مصرفش در جنگ عراق تمام شد و این را از سکوت مردم داخل ایران که وقعی به این موضعگیری ها نمی گذارند، می توان دریافت کرد.

این چند خط نوشته، قطعا دسته مخالف نما با جنگ را به خشم خواهد انداخت و ادعا می کنند که قصد دارم از حمله آمریکا به ایران آشکارا حمایت کنم و موافق آن هستم. ولی باید به این روشنمردان گویم که سخت در اشتباه هستند که هیچ ایرانی مرد و زنی در داخل کشور خواهان حمله قدرت های خارجی نیستند که می دانند فجایع انسانی و اقتصادی اش ابتدا متوجه خودشان خواهد شد. اما حوصله شان هم از مغلطه و درازگویی و مخالفت های کلیشه ای به اصطلاح روشنفکرانه هم سر رفته است. در یکی از همین مخالفت ها به عنوان مثال آمده که « من مخالف حمله هستم. مخالف هر نوع دخالت خارجی در مسئله ایران هستم. اما پیشنهاد می کنم که قدرتهای اروپایی و غربی به دولت ایران توصیه کنند که دست از اقتدارگرایی و اعمال فشار اجتماعی و سیاسی بر جامعه بردارند. و مستقیما به حکومت ایران هم توصیه می کنم مردم را آزاد تر بگذارند.» به نظر من این جملات، فرقی با تکیه کلام یک فرد دو جنسی که وقتی به هیکل مردی می رسد، می گوید: « تو خیلی بدی بلا؛ نکن دیگه!» ندارد.

بیست و شش سال سر سختی حکومت و پافشاری اش بر جهالت، هنوز خارج نشینان را به این نتیجه نرسانده است که آقایان تمامیت خواه با توصیه و یا« خیلی بدی، بلا» گفتن های شان، نه به خواست ملت تمکین می کنند و نه اهمیت می دهند. هنوز می خواهیم خودمان را گول بزنیم که اقتدارگرایان بی زور و تهدید، عقب نشینی می کنند. به راستی چه کسی گفته است که هر گاه به حکومتی دیکتاتور که ثابتمان شده است که اصلاح نمی شود، بگوییم اصلاح شو و آن وقت افتخار کنیم که معتدلیم و روشنفکر. چه خوب کاری ست اگر مورخانی بی طرف، چند مقاله تفصیلی از سوپاپ شدن همین مردان معتدل در دوره های مختلف تاریخ ایران به نگارش درآورند.

به یاد دارم که هشت سال قبل امیدی بسیار به اصلاح داشتم و با انتخاب خاتمی و فعالیت در ستادهای انتخاباتی اش، این امید را ثابت کردم. اما با کسب تجربه از دو دوره حکومت روحانی مرد اصلاح طلب و سرسختی ریشه دار و سرکوب اقتدارگرایان و همچنین کند و کاو و مطالعه در داخلشان به جهت شغلم، مرا به این نتیجه رسانده است که اگر نتیجه گرفته ایم که «راه گرفته را با بیل باید باز کرد»، قبل از بیانش، باید ابتدا تعریف درستی از بیل داشته باشیم که«بلا گفتن ها» و«تو خیلی بدی به خدا» و« توصیه می کنم جامعه جهانی هم توصیه کند»، تعاریف درستی برای بیل نیستند.