Wednesday, June 29, 2005

نقد كوتاه اميد و پاسخ من

1384/4/8
دوست عزيزم، اميد معماريان كه بسيار دوستش دارم و روزنامه نگار بامطالعه اي مي دانم‌اش، نقد كوتاهي بر يادداشت قبلي ام نوشته و آن را قضاوت عجولانه دانسته است. من هم در پاسخ، كامنتي را در پي مطلبش گذاشتم و از او خواستم تا تصوير جامعي از جنبش دموكراسي خواهي در ايران به من ارائه كند.
نقد كوتاه اميد و همچنين پاسخم را در ذيل مي آورم.

نقد اميد:
یک کمی شتاب زدگی
اندک اندک که از انتخابات فاصله می گیریم محتمل بودم چنین پدیده ای در جامعه ایرانی بیشتر از پیش نمایان می شود. دوستان از برج عاج های بیرون می آیند و خود همه پنداری عمومی جایش را به تامل می دهد. برخی از دوستان خبر از ورود به جامعه مدنی می دهند که اساسا خیلی خوب است اگرچه از ادبیات جامعه سیاسی استفاده می کنند و به گونه ای صحبت می کنند که با ورودشان جامعه مدنی تازه قرار است شکل بگیرد در حالی است که سالهاست افراد بسیاری در حوزه های مختلف در آن مشغول به فعالیت هستند ودستاوردهای درخشانی هم در حد وحدود جامعه مدنی کم خون ایرانی دارند.
با این وجود به نظرم هنوز حوزه سیاست ورزی ر درجامعه ایرانی پایان نیافته است وفعالان جامعه سیاسی می توانند نقش مهم تری را در این سالها ایفا کنند. برخی از دوستان از آموزش واین جور چیزها صحبت می کنند که به نظرم شتاب زدگی خاصی در آن به چشم می خورد. البته که آموزش در هر سطحش ودر هر موقعیتی برای مردم وبه خصوص جوانان خوب است ولی اینکه چطور نیروهای سیاسی در ظرف ۵روز عطای فعالیت سیاسی را به لقای آن می بخشند اندکی عجولانه به نظر می رسد. شاید بهتر باشد یک تحلیل استراتژی صورت بگیرد وبر اساس نیازهایی که در جامعه وجود دارد وظرفیت های موجود فعالیت هایی طراحی شود.
در میان دوستان فرهاد جان نمی دانم چرا اینقدر بی تابی می کند. آنقدر هم بد نشد والله. کنش هایی در این سطح متناسب با واقعیت های اجتماعی و ظرفیت های موجود شکل می گیرد. به قول یکی از نویسندگان خوب، حداقل خوب است که با صورت مساله ای به نام جامعه ایران آشنا شد.
این شتاب زدگی در این که چه باید بکنیم ویا اینکه چه باید می کردیم وچها که نکردیم وحرف هایی از این دست تنها فرصت تامل کردن را از ما می ستاند .همین

پاسخ من:
اميدجان، من هم با سخن بهنود كاملا موافقم. درست مي گويد اين ميرزا. اتفاقا مي خواهم بگويم كه بهنود نشان داد با اينكه چند سالي ست كه از وطن دور افتاده اما واقعيت جامعه را هنوز به خوبي درك مي كند. در ابتداي گفت و گويش با حسين درخشان هم به اين نكته به خوبي اشاره كرد كه انتخاب احمدي نژاد براي جنبش دموكراسي خواهي بهتر شد. اما صحبت من در يادداشتم چيز ديگري بود؛ تمام حرفم اين بود و هست كه اكثريت جامعه ايران در اين انتخابات نشان دادند كه به دنبال دموكراسي نيستند. نان شب را واجب تر مي دانند. همين، تمام. نه به دنبال اين هستم كه جامعه را سرزنش كنم كه چرا به اصلاح طلبان راي ندادند و نه تحقير كه شما به نوعي شتابزدگي مي دانيد. از انتخابات اخير بايد نتيجه گرفت و پذيرفت و واقعيت هم دارد كه تنها ده الي نهايتا پانزده درصد مردم ايران به دنبال دموكراسي هستند. اگر شما اين ميزان را بيشتر مي دانيد، خواهش مي كنم با دليل و ضمنا با تعريف جامع از دموكراسي خواهي، برايم تشريح كنيد تا قانع شوم كه هنوز عجله مي كنم.
با احترام