84/1/26
تصمیم داشتم که دیگر از اعضای مجمع روحانیون مبارز ننویسم که هر کدام، حال و روزشان معلوم است. اما نمی شود و این دلقک سیاست ایران نمی گذارد آرام بگیرم. روز گذشته مهدی کروبی از دشمنان سرسخت نهضت آزادی و نیروهای ملی-مذهبی در مراسم بزرگداشت یدالله سحابی شرکت کرده و در جمع اعضای نهضت حاضر شده است. این حضور در ظاهر نشان از بالا رفتن تحمل روحانیون می دهد اما به واقع، هدف شرکت در مراسم از نوع دیگری ست و رنگ ریا دارد و بوی گدایی می دهد.
کروبی در انتخابات مجلس هفتم به همین حال افتاده بود. یک هفته مانده به انتخابات تصمیم گرفت همایشی در شهر ری برگزار کند. نزدیک دو هزار کیسه پر از میوه و شیرینی و غذا تهیه و بسته بندی کرد و در سالن همایش بین مردم شهر ری پخش کرد. او تقریبا از تمامی مناطق تهران ناامید شده بود و تنها امید به جنوبی ترین بخش شهر بسته بود. من آن زمان عکاس روزنامه منتجب نیا بودم و به همراه او که با دیگر اعضای مجمع وظیفه داشتند تا در همایش مجمع شرکت کنند، به سالن همایش رفتم. آن روز -همانند روز گذشته- حقارت و گدایی را در چهره کروبی و سایر اعضای مجمع دیدم. تمامی امکانات مراسم توسط فاطمه کروبی مهیا شده بود و جمیله کدیور، جلودارزاده، مجید انصاری و منتجب نیا هم حضور داشتند.
حضور در آن مراسم برایم زجرآور بود، اما چاره ای نبود. وظیفه داشتم به عنوان عکاس روزنامه ای وابسته به مجمع روحانیون بهترین فریم ها را از همایش بگیرم. اما چه کنم که نتوانستم و سرانجام در یک لحظه از کروبی عکسی گرفتم که مشاورین اش به خود می پیچیدند که حاجی چرا در همایش با ولع برگه تبلیغاتی خود را مطالعه می کند، آن هم وارونه.
آقایان و خانم های مجمع که بیست و پنج سال در خیابان پاستور در منزلی مجلل و با صفا لانه کرده بودند و تحمل یک دقیقه ملاقات با مردم عادی را نداشتند، آن روز برای بچه ده ساله بلند می شدند و برای کارگری زحمت کش تا کمر خم می شدند. نمی توان به تصویر کشید کراهت آن صحنه ها را. کارگر تعظیم نمی خواست. می شد از چشم هایشان فهمید. گول محبت ظاهری را نمی خوردند. این را هم بعد از انتخابات و بررسی میزان آراء کروبی ثابت کردند. کارگران زحمت کش، انتظار احترامی نداشتند و تنها حضورشان از برای کنجکاوی بود و تماشای دلقکان سیاست که چه طور در اوقات حساس به گدایی می افتند.
کروبی بعد از شکست سختی که زمستان 82 در انتخابات مجلس هفتم خورد، درس عبرت نگرفته و مجدد همان روش هاي پيشين را برای انتخابات آتی ریاست جمهوری آغاز کرده است. چون وقتي روحانيون به گدايي مي افتند، تنها كف دست را مي بينند و حتي از درك گفتار و كردار خود عاجز مي شوند.
مصاحبه کوتاه كروبي با خبرنگار ایسنا خواندنی ست. کروبی در ابتدای مصاحبه برفور آورده که تنها منظورش از حضور در مراسم سحابی، احترام ویژه ای ست که همواره به شخصیت برجسته ایشان داشته است و در پاسخ به سئوال خبرنگار که پرسیده آیا این حضور به معنای آن است که در کابینه خود جایی برای ملی-مذهبی ها وجود دارد، فورا جواب منفی داده و تلویحا به فتوای امام چسبیده است.
اما روداری روحانیون مبارز در قسمت دیگری از مصاحبه نمود واضحی دارد؛ آنجا که وقتی از کروبی سئوال می شود در صورتی که رئیس جمهور شود برای مردم چه می کند، با گستاخی تمام که مختص روحانیون مبارز است می گوید: "بگذارید رئیس جمهور شوم بعد!" ببینید گستاخی شان تا چه حد است؟ یعنی بگذارید خرمان از پل بگذرد بعد؛ فعلا از این سئوال ها نکنید که جایش نیست. الان فقط سعی کنید مرا بر روی صندلی ریاست بنشانید، همین.
پوسیدگی و روداری کروبی وقتی در كنار وقاحت اش قرار گيرد، چیزی به حساب نمی آید. کروبی در جواب پرسش خبرنگار درباره منابع مالی اش در انتخابات آتی که هزینه کرده است، می گوید:" درباره ميزان مبلغ چه پيروز شوم و چه نشوم، شايد چيزهايي بگويم اما منابع ماليام را به كسي نميگويم چون از كمكها تامين ميشود. ما كه فعاليت سياسي خاصي نميكنيم، نه ساختماني، نه تراكمي، نه قشمي و نه كيشي."
به نظرم کروبی، دچار فراموشی شده است اگر بخواهیم خوش بین باشیم. عامی ترین ها هنوز از یاد نبرده اند دریافت چند صد میلیون تومانی اش را از شهرام جزایری. او که همه جا از صراحت لهجه خود سخن به میان می آورد که از هیچ کس و هیچ چیز جز خدا نمی ترسد، حرفی از "شهرام جزایری 2 " که از پشتیبانان اصلی اوست به میان نمی آورد. فکر می کنم کروبی از یاد برده که ساختمان سه طبقه چند صد میلیونی روزنامه "سلام" را چطور یک شبه برای ادامه فعالیت مطبوعاتی یکی از مشاورین اش به نفع خود[آفتاب یزد] توسط همین شهرام جزایری 2 خریداری کرد. دریافت امتیاز روزنامه آفتاب یزد و نحوه اجاره اش هم داستان دیگری ست که فرصت دیگر می خواهد.
بله؛ درست است. کروبی هیچ سندی به نام خود ندارد که همه را یا به نام فاطمه - همسرش- می زند و یا به نام شهرام جزایری 2 که مدتی هم توسط جناح راست تحت تعقیب قرار گرفت. داستانش را به حتم شنيده ايد.
علي اي حال، اگر بنا باشد فساد اخلاقي و اقتصادي چپ و راست و سنتي و غير سنتي سياست كشور را در "ترازوي مسلماني"شان قرار دهم، به جرئت خواهم گفت كه راستي ها به مراتب مسلمان تر بوده و هستند تا هر چه سنتي و خطي اين و آن. باقي بماند كه زمان ثابت خواهد كرد كه چه كساني كشور را بيشتر در لباس مذهب و پيروي از امام، به انحراف كشيدند.