1384/3/20
بعضی مواقع که احساس می کنیم زباله های فکری مان انباشته شده، تصمیم می گیریم كه به کناره دریای زیبای خزر رفته و زبالههاي ذهني مان را در آب تخلیه کنیم؛ تنها زبالهای که مجاز هستیم در دریا بریزیم. اما خوب، با نخالههایی که در چند روز اقامتمان در کناره دريا توليد مي شود، چه كنيم.
یکی از مشکلاتی که مناطق شمالی کشور به صورت بسیار جدی با آن مواجه هستند، مشکل دفع زباله می باشد. تمام فضای سبز اطراف دریای خزر پوشیده از زباله و نخاله شده است. به زبانی دیگر، شمال را آشغال گرفته. انگار در شهرهای استان مازندران شهرداری وجود ندارد. مثلا در شهر ساری که مرکز استان هم هست، در گوشه و کنارش، کوپههای آشغال به فاصلههای اندک نمایان است و بوی آنها در خیابانهای شهر پخش شده. بدتر از شهرها، راههای منتهی به دریا می باشد. در کنار جادهها مناطق وسیعی از زباله ایجاد شده که اگر خودرویی دچار نقص فنی شود، امکان پارک و ایستادن در کنار جاده را ندارد. مگر اینکه سرنشینان خودرو از صبر و استقامت زیادی برخوردار باشند که بوی حاصله را تحمل کنند، وگرنه که خودرو را مجبورند همانجا رها کرده و متواری شوند.
چندی پیش در خبرها آمد كه نويد مي داد در درياي خزر جزيره اي توريستي به شكل آرم الله ساخته خواهد شد كه بسيار وسيع و مجهز طراحي شده و قرار است منطقه آزاد تجاري معرفي شود و تفريگاهي براي مردم. خبر خوبي ست كه درياي خزر سالهاست به چنين تفريگاهي نياز دارد؛ اما با سيستم اداره شهري و محيطي كه دو استان حاشيه درياي خزر(يعني استان مازندران و گيلان) دارند چطور مي توانند اين جزيره را اداره كنند و آن را الگوي خاورميانه و قابل رقابت سالم با استراحتگاههاي كشورهاي همسايه. مسئولان هنوز در اداره مراكز دو استان حاشيه اي مانده اند و شهرهاي توابع كناره درياي خزر كه توريست فراوان دارد را مبدل به كثيفترين شهرهاي كشور كردهاند، آن وقت چگونه مي خواهند از عهده يك منطقه آزاد نمونه برآيند. شاید از تنها راهی استفاده کنند که در گذشته برای شهرهاي مذهبي داشته اند که در قبالش سکوت هم شده است؛ سیاست تمرکز و سرازیری امکانات در منطقه ای خاص و رها کردن سایر شهرها به حال خود.
در شهرهاي مقدس نظير شهر مشهد به خوبي شاهديم كه از راههاي منتهي گرفته تا استراحتگاههاي داخل شهر، از تمامي وسایل پيشرفته شهري برخوردار شده اند و در اماكن عمومي و پاركها آثاري از خرابي و زباله و نخاله نمي بينيم. در پاركها و اماكن عمومي، امكانات خوبي براي زائران فراهم شده است و مسافران براي نيازهاي بهداشتي و اسكان اوليه هيچ مشكلي ندارند؛ حال آنكه مركز استاني مثل مازندران كه شهري غيرزيارتگاهي است و بيشتر منزلگاه اهل تفريح و گشت و گذار، حتي پارك يا محل قابل قبولي براي اقامت يك شبه مسافران دريا ندارد.
قصد نگارنده اين چند سطر ايرادگيري براي فراهمي امكانات در شهرهاي مقدس نيست كه چه بسا بسيار پسنديده و لازم است، اما تمركز سرويس دهي و پشتیبانی خاص بعضی شهرهای کشور در مقايسه با دیگر شهرها، منظور اصلی این یادداشت می باشد كه به معضلی بزرگ در سیستم شهرداری (اداره شهری) تبدیل شده و لازم است به صورت جدي به آن پرداخته شود كه در غير اينصورت، جز نارضايتي از عملكرد نظام و ایجاد شبهه تبعيض در سياست گذاري كلان حكومتي نزد مردم، اثر ديگري نمي گذارد.